یادداشت های همکاران
چله نویسی این ها را در واکنش به خبری که از من شنیده بود ،گفت. خانم وکیل در ادامه داشت با هیجان چیزهایی درباره ی پرورش قارچ گانودرما می گفت که من بیشترش را نه شنیدم و نه فهمیدم چون ذهنم از یک سو هنوز گیرِ «شکارِسنگ» بود و نمی توانست این ترکیبِاضافی را حل و هضم کند چه یاد گرفته بود شکار،هدف جاندارِجنبان دارد و یافتن سنگ های ارزشمند در طبیعت را باید “کشف “ گفت نه “شکار” !و از سوی دیگر می اندیشم به این که از میز و پرونده و محکمه و درد و داغ مردم رها شوی و بیفتی دنبال شکار! آن هم شکار سنگ! «اشرف» |
یادداشت همکاران درود این نوشتار از اشرف طالبی هم بی ربط با قضاوت و وکالت نیست. بخوانید. امیدوارم قلمش که معلوم است استعداد دارد بیشتر بچرخد و راه خودش را پیدا کند و ... . مگرنه آنکه شکوفه شکری که در دانشکده سه، چهارسالی بالاتر از ما بود و امین تویسرکانی از همین خاطرات ساده آغاز کردند. البته شکری راه دیگری رفت. به هرحال همه به جایگاهی که در آن هستیم بیاندیشیم و صلاحیت را لیاقت معنی کنیم. مسئولیت و لوازم شغل خود را بشناسیم و بپذیریم. سپاس چله نویسی همینطور که او اجرا می کرد توی دلم گفتم :«چه اهلش است !چه شوخیْبلد است ! چه خوب می فهمد با چه و با که و چطور طنز بپردازد ! چه سلیقه ای !»
*عبداله روا مجری طنزورزشی(برنامه تلویزیونی)ویدئو چک
|
یادداشت همکاران پس از مدت ها این بخت را داشتم که یادداشتی از همکاران را در این ستون جای دهم. بانو اشرف طالبی همشاگردی ام در دانشکده حقوق، دادرس کنونی دادگستری به پیشنهاد من همدلانه پذیرفت که نگاشته هایش اینجا بیاید. پیش از این نیز نوشته ای از او را در مجله ی کانون وکلا دیده بودید. با پیروی از چله نشینی در گروه تلگرامی ورودی های 69 دانشکده حقوق دانشگاه تهران چله نویسی می کند. در مشورت با خودش برخی ها را که ناظر به خاطرات کاری است اینجا می آورم و خواهم آورد. این نوع نوشتار همان ناداستان است که گسترش یافته و هوده ی بسیار دارد. امید که نوشته هایش گرد آیند و کتاب شوند . اکنون چهار تای آن ها را بخوانید. توضیح بیشتر را اگر خودش لازم دانست خواهد نوشت. چشم به راه نقد و نظر دیگر همکاران هستم. سپاس ( نیز خواندن با صدای بلند را دوست دیگر علی سلیم جو میانجی آن بود اینجا می بینید. نویسنده خودش برای استفاده ی نابینایان متن را با حس و حال و هوای خود خوانده است. باشد که برای دیگر نویسندگان الگو شود)
چله نویسی زوجه می گفت: من مهریه ام را نگرفته ام! (می خواست اما نمی توانست بگوید مهریه را به من نداده اند!)
چله نویسی صورتجلسه کردم:«زوج می گوید امنیت غذایی ندارد!…»«اشرف»
چله نویسی خُلقم تنگی می کند… دیگر نه شکسته پاره های جهیزیه ،نه خانه ی امن برای زندگی ! “رهایی” اما با مرگ حاصل شد!«اشرف»
چله نویسی
|
باز هم از غلامرضا رضایی در مورد اراضی ملی و نقد رأی یونس راجی علی جان |
فایل شنیداری غلامرضا رضایی همشاگرد من در دانشکده حقوق دانشگاه تهران وکیل پایه یک دادگستری استان کردستان (کاک رضا) درباره ی اراضی ملی |
با سپاس از سجاد رضایی نگاشته ی وی درباره این پرونده در دادگاه نخستین را در ستون داستان یک پرونده مجله کانون وکلای مرکز به زودی خواهید خواند.
|
مبدأ محاسبه خسارت تأخیر تأدیه چک مهدی فتاحی
برای مشاهده ادامه مقاله کلیک کنید. |
چند پرسش پیرامون مفهوم و تفسیر یک اصطلاح محسن قربانی توسنلو جایی خواندم که یکی از نویسندگان شهیر مصری در مقدمه ی یکی از کتاب هایش چنین نوشته بود؛ "تقدیم به کسانی که خودشان کاری نمی کنند و از کار کردن دیگران هم عصبانی و ناراحت می شوند". علی صابری بی شک یکی از نمونه های قابل اشاره ای است که همواره و به معنای واقعی کلمه "کار" کرده و خوب هم کار کرده است چه زمانی که بیشتر وقتش صرف وکالت حرفه ای می شد و چه وقتی که خواست وادی سیاست را هم بیازماید و چه اکنون. موضوع سخن، علی صابری نیست اما من حقیر را یارای آن نیست کاری را انجام دهم که یک گوشهی آن به علی صابری باز میگردد اما از رویه و منش و تأثیر وی یادی نکنم. به هر روی شخصاً از پرکاری مجدد او دردفتر وکالتش و خوشبختانه فاصله ای که از مراکز قدرت سیاسی گرفته خوشحالم و می دانم که دکتر علی صابری در پشت میز دفترش و با کیف وکالتش کارهایی می تواند بکند (و البته تا حالا هم کرده) که کمتر سیاستمدار یا نماینده یا هر کس دیگری توانسته انجام بدهد. ستون یادداشتهای همکاران، در پایگاه اینترنتی دکتر علی صابری فرصتی است که از آن خصوصاً در زمینهی داد و دهش نظرات و دیدگاههای علمی و صنفی باید بهره برد. امیدوارم به تدریج و در مراحل بعدی، این صفحه فقط به محتوای "یادداشت" اختصاص یابد و چاپ و نشر مقالات سودمند همکاران عزیز به بخشهای دیگر این سایت منتقل شود. آنچه از "یادداشت"، به ذهن می رسد و فهمیده می شود، متنهایی است با موضوعات نو و در حجم کم یا متوسط (میانگین هزار و پانصد تا سه هزار کلمه). نقد مطالب و پرسش و پاسخهای مستدل هم می تواند به محتوای این ستون بیافزاید. به عنوان اولین یادداشت خود می خواهم چند پرسش راجع به یک مفهوم و اصطلاحی که در حقوق کنونی ما متداول شده اما تعریف و توصیف آن دشوار است طرح کنم. (همان که در منطق به جمع افراد و منع اغیار تعبیر می شود و هم در عمل و اجرا). بنابراین می خواهم در چهارچوب فقط پرسش و رفع ابهام، موضوع را بیان کنم. این سوال را از آن رو در میان سایر عناوینی که برای نوشتن آماده داشتم انتخاب کردم که "ریشهای" تر و اساسیتر می دانم و در نتیجه پاسخ یا پاسخ های به آن را مبنایی برای حل مسائل پرشمار دیگر می بینم. راست گفته اند که "حقوق ما سرگردان میان فقه و قانون عرفی است". می دانم که این پرسش ها و نظایر آن دهها سال و شاید در بعضی ممالک بیش از دو قرن است که حل شده و پاسخهای روشنی ( بنا به اقتضاء و مورد) به آن داده شده است اما چه می شود کرد که ما هنوز در ابتدای سؤالیم و گاهی همین سوالها را نیز برنمی تابیم. ما هم اگر تکلیفمان را با اساس کار روشن کنیم، می توان امید داشت که میشود امور جاری وآتی را نیز نظم و سامان بیشتری ببخشیم. بارها و حتی در محکمههای مختلف گفتهام که در کشورهای به رشد رسیده (که واقعاً نماد پیشرفتشان همان توسعه و رشد قانون و عقلگرایی است و نه الزاماً تکنولوژی) ما با عناوینی چون دعوای الزام به تنظیم سند رسمی، تنفیذ مبایعه نامه، ابطال رای کمیسیون منابع طبیعی و ... مواجه نمی شویم و مفاهیمی از این دست که بخش عمدهای از وقت و انرژی مردم و دادگستری را به خود مشغول کرده، بیمعنی و حتی غیرقابل تصور است. دلیل آن بی تردید یک عامل نیست بلکه مجموعه ای از عوامل است اما یک موضوع را می توان علت العلل دانست و آن هم این است که مبنای قانونگذاری و قوانین اساسی و اصلی، امور "ملموس" و "امتحان پس داده" است و نه صرفاً رؤیاها یا آرزوهای خوب و امور ماورایی یا ایدئولوژیک محض و نظرات کلامی. به این مقدمه بسنده میکنم و تفصیل را به جا و وقت دیگری وا میگذارم. و اما پرسش این یادداشت: در برخی قوانین از جمله قانون مجازات اسلامی (مواد 15 – 17 و 448) از اصطلاح "شرع مقدس" استفاده شده است. اصل یکصد و دوازدهم قانون اساسی نیز عبارت "موازین شرع" را به کار برده است. در قانون آیین دادرسی کیفری 15 بار قید "شرعی" به کار رفته که چهار مورد آن "شرع بیّن" است. سؤال اول- احراز "شرع مقدس" یا "شرع بیّن" با کیست و مکانیسم آن چیست؟ سوال دوم- شاید در پاسخ سوال اول گفته شود که احراز این امور با فقهاست. حال اگر "شرع مقدس" از نظرات فقها به دست می آید، آیا ما یک شرع مقدس داریم یا به تعداد فقهای صاحب نظر، و تفاوت استنباطهای ایشان، شرعهای مقدس؟ سوال سوم - اگر بخواهیم "یک" شرع مقدس داشته باشیم و آن هم از طریق ترجیح نظر یک فقیه بر سایرین باشد، چه ملاکی برای این انتخاب داریم؟ سوال چهارم - اگر نظر فقیه دارای اشکال باشد و وی دچار اشتباه شده باشد و سپس به هر نحوی این امر اثبات شود، تکلیف مقدس بودن آن امر شرعی چیست؟ سوال پنجم - اگر فقیهی امر شرعی را که استنباط کرده، مخالف قانون موجود بیابد، آیا خود او و همچنین مقلدانش می توانند از اجرای قانون با استناد به این قضیه، معاف شوند؟ به بیان دیگر، نسبت قانون که وصفی کلی و عمومی دارد (برای همه ی افراد جامعه و حاکم بر تمام روابط اجتماعی) با حکم شرعی استنباط شده توسط فقیه چیست و همچنین جایگاه و نسبت فقهای شورای نگهبان به عنوان ناظران شرعی مصوبات مجلس و نهاد مرجعیت کدام است؟ سوال ششم - آیا " امر شرعی مقدس" به منزله حکم خداوند متعال است؟ اگر چنین است، چگونه می توان صدور حکم خداوند را به نظر تک تک افرادی که خود را فقیه می دانند واگذاشت؟ بالاخره خداوند متعال در یک موضوع معین، حکمی معین اراده کرده است یا خیر؟ اگر حکمی اراده و صادر کرده باشد که فقط باید "یک" حکم شرعی و بدون اختلاف استنباط شود و اگر اراده و صادر نکرده است و اکنون فقها می خواهند به نیابت این کار را انجام دهند که دیگر وصف "مقدس" نمی تواند داشته باشد. از فرد غیر مقدس نمی تواند امر قدسی صادر شود. و النهایه مفهوم اصطلاح "مقدس" و " بیّن" هنوز روشن نیست.
|
تفصیل بحث در کتاب جبران خسارت کارگران در نظام مسئولیت مدنی، صص 388 به بعد. دکتر عبدالله خدابخشی
نخست- قرار مجرميت موضوع پرونده 84/1249 اهم نکات حقوقی: «راجع به شكايت آقاي غلامرضا... عليه آقاي محسن... داير بر بياحتياطي و عدم نظارت و كنترل بر اجراي كار كه منتهي به ايراد صدمه بدني به شاكي شده است، با توجه به گزارش مأموران، نظريات بازرس كار و هيئتهاي سهنفره و پنجنفره كارشناسي و گواهيهاي پزشكي قانوني و مفاد گواهي مطلعين كه مجموعاً دلالت بر صدمه ديدن شاكي به دليل تخريب ديوار حين انجام وظيفه كارگري خود دارد و نظر به اين كه دادياري پس از اخذ نظريه هيئت پنجنفره، آن را مخالف اوضاع و احوال مسلم پرونده و موضوع آن ندانسته و لذا تقاضاي ارجاع به هيئت هفتنفره وكيل متهم را بدون جهت تلقي و به رد آن نظر دارد و نظر به اين كه مطابق مقررات مربوط به كار و مسئولیت ناشي از آن كه از مصاديق مسئولیت ناشي از فعل غير ميباشد كه به موجب آن خسارت ناشي از عمل شخص، دامنگير شخص ديگري كه اصولاً وظيفه كنترل و نظارت بر شخص اول را دارا مي شود و نظر به اين كه اين نوع مسئولیت، برخلاف اصل است و بنابراين در هر وضعيتي كه بتوان مسئولیت اصولي و اوليه يعني انتساب فعل زيانبار را از طريق اتلاف و تسبيب به شخص احراز كرد، نوبت به مسئولیت خلاف اصل نميرسد و نظر به اين كه هر چند در مسئولیت ناشي از كار، اين مسئولیت عهده كارفرما، به لحاظ حكم قانون و به عنوان يكي از مسئولیتهاي ناشي از فعل غير است لكن مطابق اصول كلي كه بيان شد و مطابق نظريه نمايندگي كه سبب ميشود پس از تفويض كلي اختيار كنترل و نظارت، عملكرد شخص مستقيم و كسي كه به وي تفويض اختيار شده است و مبناي مسئولیت قرار گيرد يا به عبارت ديگر هرگاه كارفرما مسئولیت كنترل و نظارت بخشي از كارگاه را به صورت جامع به شخص ديگري تفويض نمايد و اين شخص از توانايي هدايت كارگران و صدور دستور لازمالاجرا برخوردار باشد، مسئوليت كيفري ناشي از عمل او متوجه خود شخص نماينده ميشود نه كارفرما و نظريه نمايندگي، در اين فرض، يكي از دفاعيات موجه و قابل قبول در رويه قضايي و آموزه حقوقي چه نويسندگان داخلي و چه نويسندگان خارجي محسوب مي¬شود كه از جمله ميتوان به رأي اصراري شماره 27 مورخه 16/8/74 شعب حقوقي ديوان عالي كشور اشاره داشت كه عليرغم كارفرما بودن شخص، به دليل تفويض فعاليت جوشكاري اسكلت ساختمان به شخص ديگر، هيئت عمومي اصراري ديوان عالي كشور، شخص اخير را به عنوان مسئول پرداخت ديه محكوم دانست و نظر به اين كه در پرونده حاضر نيز كارفرماي پروژه ساختماني، انجام مستقيم كار و فعاليت و نظارت بر كارگران را به آقاي محسن... تفويض نموده و حسب اظهارات ايشان، از اختيارات كامل براي نظارت بر فعاليت كارگران برخوردار بوده است و در زمان تصدي ايشان و به لحاظ عدم نظارت وي، حادثه ناشي از كار و صدمه بدني حادث ميگردد. لذا دادياري به استناد ماده 1 قانون مسئولیت بدني، ماده 318 قانون مجازات اسلامي و مواد 184 و 91 قانون كار قرار مجرميت آقاي محسن... را صادر و اعلام ميدارد»دکتر عبدالله خدابخشی. دوم- قرار مجرميت شماره 8809975121200661 ـ 26/9/88 «راجع به شكايت آقاي سيد محمد... داير بر ايراد صدمه بدني غير عمدي ناشي از عدم نصب علائم هشداردهنده در كنار محلي كه توسط مسؤولان شركت ... حفر شده بود، بدين شرح كه مصدوم در مورخه 8/7/88 با دوچرخه در حال تردد از محل بوده كه به جهت نصب نبودن علائم ويژهیي كه اعلام خطر نمايد در گودال سقوط ميكند و حسب گواهي پزشكي قانوني، مصدوم ميگردد نظر به اين كه عمليات شركت تنها از طريق همان كارگاهي كه در حال فعاليت بوده است، تحقق يافته و به دليل محدود بودن گستره اين عمليات، امكان نظارت از طريق دخالت مدير شركت به عنوان مسؤول اجرايي شخص حقوقي فراهم بوده لكن احتياط لازم معمول نشده است و عدم نصب علائم هشداردهنده در اين پرونده، محرز است و به شهادت مطلعين، چنين علائمي در هر حال در محل نبوده است و حتي اگر سارق، اقدام به سرقت وسايل نموده باشد در تعهد شركت و مسؤولين آن، اثري ندارد زيرا حفظ ايمني افراد از نوع تعهد به نتيجه است و اگر چنين تعهدي نقض گردد، رجوع مصدوم به شخص يا اشخاصي كه سبب حادثه شدهاند، با قواعد موافق است و اگر شركت يا مسؤولان، ادعاي دخالت ديگري را دارند ميتوانند با اثبات آن،وجوه پرداختي را از سارق يا هر عامل ديگر دريافت نمايند و نظر به اين كه مسؤول اصلي در اين حادثه، همان مدير شركت است و واگذاري و اداره كارگاه توسط ديگران به نحوي نبوده است كه سلب مسئوليت هماهنگي و نظارت از مدير نمايد و هم چنين، مدير شركت از جهت فعل كارگران خود(سرپرست كارگاه) نيز مسئوليت دارد (ماده 12 و 13 قانون مسئوليت مدني 1339) و بنابراين عرفاً و قانوناً حادثه منتسب به مدير تلقي ميشود و نظر به اين كه حسب ماده 184 قانون كار، جبران خسارت ميتواند از محل دارايي شركت نيز به عمل آيد ولي مسئوليت جزايي عمل، جهت اعمال مقررات دادرسي كيفري متوجه مدير ميباشد لذا دادياري اقدام آقاي سيد حسين... را به عنوان مدير شركت، علت حادثه ميداند و با توجه به اين كه حادثه حسب نظر كارشناس به اهمال مصدوم نيز منتسب ميگردد و فرد 14 ساله مميز محسوب ميشود و هرچند بياحتياطي او به معني ديدن گودال و عدم توجه به آن نبوده است زيرا در اين صورت، مشمول قاعده اقدام ميشد اما در اين حد كه به مسير جلو خود به طور كلي توجه ننموده و ولي قهري وي نيز قصور را پذيرفته و عرفاً نيز ميتواند يكي از عوامل حادثه باشد، تنها نيمي از خسارت مصدوم عهده مشمول حادثه ميباشد، قرار مجرميت آقاي سيدحسين... را صادر و اعلام ميدارد. اما نسبت به اتهام آقاي محمد... به اتهام ايراد صدمه بدني غيرعمدي با همان وصف مذكور، نظر به اين كه مسئوليت عمل عهده وي نيست و وي، كارگر آقاي سيدحسين... و كارگر شركت محسوب ميگردد لذا دادياري در راستاي اصل برائت و به جهت عدم دخالت ايشان در فرايند مسئوليت و انصراف مفهوم سبب از ايشان، عقيده به منع تعقيب دارد. قرار در قسمت منع تعقيب، ظرف مدت ده روز پس از ابلاغ به شاكي قابل اعتراض در دادگاه عمومي جزايي مشهد است و در قسمت مجرميت قطعي است»دکتر عبدالله خدابخشی. سوم- قرار مجرمیت شماره 8809975121200766 در بخشی از این قرار، با توجه به تفویض تمام اختیارات، آمده است: «...نطر به اینکه سازمان عمران شهرداری تمام اختیارات و نظارت بر کار را حسب اقرار متهم اول به ایشان واگذار نموده و نظارت بر کار از تکالیف متهم محسوب می¬شود و مسئوليتی متوجه سازمان عمران نخواهد بود و بنابراین حادثه را نمی توان به آن سازمان منتسب نمود لذا ... عقیده بر منع تعقیب می باشد...»دکتر عبدالله خدابخشی.
« متولی انجام عملیات عمرانی در سطح شهر شهرداری است و سپردن عملیات مذکور به شرکتهای پیمانکاری رافع مسئولیت شهرداری نسبت به شهروندان نیست و اگر قصور از ناحیه پیمانکاران در ارتباط با قرارداد با شهرداری صورت گرفته باشد مطابق شرایط قرارداد پاسخگو به شهرداری خواهد بود که منصرف از موضوع پرونده است» قرار مجرميت شماره 8809975121200458 مورخ 19/6/88 |
اعتبار امر مختوم در امور حسبی و ارتباط با دعاوی مدنی و جزایی دکتر عبدالله خدابخشی نخست- دادنامه شماره 9009975110100769 مورخ 5/5/1390 دوم- دادنامه شماره 8909975110102068- 7/12/89 نکته حقوقی: اعتبار تصمیم جزایی در دعوای مدنی «راجع به درخواست خانم غزاله... و پیشنهاد و درخواست اداره سرپرستی صغار و امور محجورین دایر بر صدور حکم حجر آقای رضا... (شماره درخواست 89/387/1 مورخ 21/10/89) به جهت جنون اطباقی (دائمی) آقای رضا...، نظر به تحقیقات دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، گواهی و نظریه پزشکی قانونی به شماره 597/7/511/89 مورخ 1/12/89، اطلاعات افرادی که در پرونده شهادت دادهاند و توسط مأمورین کلانتری در پرونده منعکس شده است و با توجه به صدور قرار موقوفی تعقیب در پرونده جزایی که دلالت بر احراز حجر به جهت جنون در یک زمان معین (وقوع جرم) دارد و از این حیث در همان میزان نیز دارای اعتبار در پرونده حاضر میباشد و با توجه به گزارش منعکس شده از وضعیت آقای رضا... که توسط دادرس سابق شعبه اول تهیه شده و وضعیت ظاهری آقای رضا... را ترسیم کردهاند، دادگاه اطمینان حاصل میکند که نامبرده (رضا...) در حالت حجر از نوع جنون دائمی به سر میبرد و این وضعیت از مورخ 7/7/89 در ایشان احراز شده است؛ بنابراین با اجازه حاصل از مواد 1223، 1207، 1211 قانون مدنی و مواد 57، 14، 70، 71 و 72 قانون امور حسبی حکم بر اعلام حجر نامبرده از مورخ 7/7/89 صادر و اعلام میدارد...». دکتر عبدالله خدابخشی سوم- قرار موقوفی تعقیب شماره 8909975121200376 مورخ 17/5/1389 نکته حقوقی: تأثیر و اعتبار رأی مدنی در دعوای جزایی چهارم- دادنامه شماره 9009975110100023 -10/1/1390 «اداره سرپرستی امور محجورين طی درخواست شماره 5610/88/79 س4 مورخ 25/10/89 و پس از اعلام آقای «ر»، خواستار صدور حكم حجر آقاي «الف» شده است و دلايل خود را شامل تحقيق محلی و معرفی محجور به مراكز درمانی و اخذ گواهی پزشك قانونی اعلام و پيوست پرونده نموده است. آقاي «الف» به اتهام قتل در زندان بسر می برد. دادگاه در راستای مواد 14 و 57 قانون امور حسبی نامبرده را حاضر نمود و تحقيقاتی را در جلسه مورخ 14/12/89 به عمل آورد. همچنين شرحی به شعبه محترم بازپرسی مشهد (804 ) مرقوم شد و اين شعبه نيز گواهی پزشكی قانونی كه نظر كميسيون 5 نفره را بيان نموده، برای دادگاه ارسال داشته است. بر اساس گواهی شماره 1164/1/511/89 آقاي «الف» دارای درجاتی از ضعف قوای عقلانی در حد سفاهت همراه با علايمی از اختلال جدی روانی در حد جنون می باشد و اين وضعيت از مورخ 7/5/87 كه زمان وقوع جرم قتل می باشد در وی به وجود آمده است. گواهی كميسيون 5 نفره پزشكی قانونی نيز اشاره می كند كه همان وضعيت در مورد ايشان وجود داشته و از زمان وقوع جرم مستقر بوده است. تحقيقات دادگاه و اظهارات يكی از مطلعين نيز مؤيد نامتعارف بودن وضعيت نامبرده است و در مجموع دادگاه اطمينان قضايی بر حجر وی به دست می آورد. نظر به اينكه دلايل مذكور برای احراز جنون مورد ترديد است و تنها وضعيت ضعف عقلايی در حد سفاهت را می توان به عنوان قدر متيقن حجر احراز كرد و در مقام انتخاب بين سبب حجر (جنون و سفاهت)، قدر متيقّن همان سفاهت است كه سبب عدم اهليت و حجر ناقص می باشد نه اينكه تمام امور وی را ممنوع كند (جنون) و نظر به اينكه داشتن علائم جنون در گواهی های پزشكی قانونی به نحوی نيست كه بتوان جنون را ثابت شده دانست و ممكن است علائم مذكور به اسباب مختلفی ارتباط داشته باشند كه معادل جنون نباشد و از حيث نگرش حقوقی و فقهی نيز جنون را به وضعيتی تعريف می كنند كه رفتار نامتعارف و فساد عقل، بر عقل غلبه كند نه اينكه تنها ضعف عقل مستولی شود (تهذيب الاحكام، جلد 10، ص 50) و نظر به اينكه وجود دعوای جزايی در شعبه بازپرسی مانع از رسيدگی دادگاه مدنی در وضعيت حاضر نيست زيرا دادگاه مدنی، سفاهت را محور حجر می داند نه جنون و اين امر هيچ منافاتی با نتيجه رسيدگی دادگاه جزايی ندارد زيرا سفاهت از موارد علل رافع مسئوليت كيفري نيست تا احتمال تعارض با تصميم دادگاه جزايی وجود داشته باشد و همچنين اگر بعد از رسيدگی جزايی، جنون احراز شده منافاتی با تصميم دادگاه مدنی ندارد و می توان به جهت تازه، حكم حجر را توسعه داد و به طور كلی مورد دعوای حاضر از موارد قاعده تعليق دعوای مدنی به جهت وجود دعوا جزايی نيست و ماهيت حسبی بودن امر، اقتضاء دارد كه دادگاه نسبت به حداقل و قدر متيقّن موضوع حجر رسيدگی كند نه اينكه آن را موكول به تصميم مرجعی ديگر نمايد لذا دادگاه با اجازه حاصل از مواد 1207، 1208 و 1223 قانون مدنی و مواد 1 ، 14 ،57 ، 66 ،70، 71 و 72 قانون امور حسبی و مبانی مذكور در مقدمه توجيهی رأی، ضمن احراز حجر آقاي «الف» به جهت سفاهت، حكم حجر نامبرده را از تاريخ 7/5/87 صادر و اعلام می دارد ...». دکتر عبدالله خدابخشی |
رابطه خاص تبعیت حقوقی و اقتصادی در حقوق کار و آثار آن در مسئولیت های مدنی و جزایی دکتر عبدالله خدابخشی نخست- قرار منع تعقيب شماره 58 - 120 مورخ 26/2/87 اهم نکات حقوقی: «راجع به شكايت آقايان و خانمها ... عليه آقاي مسلم ... داير بر اهمال و بيمبالاتي منتهي به قتل غيرعمدي مرحوم احمد ... که به دليل عدم اعلام خرابي آسانسور توسط مدير كاروان (متهم)، آن مرحوم از يكي از آسانسورهاي در دست تعمير سقوط و فوت مي كند و مسئولیت ناشي از اين عمل را متوجه متهم به عنوان مدير كاروان ميدانند زيرا وظيفه داشته است به آن مرحوم اطلاع دهد كه آسانسور خراب است و از محل ديگري رفت و آمد شود ولي به دليل ترك اين تكليف، سبب شده است كه مرحوم از محل آسانسور خراب (در دست تعمير) حركت كند و با افتادن از ارتفاع، فوت كند. نظر به اينكه براي اعلام قاعده حقوقي حاكم بر دعوا و توصيف آن و تطبيق آنچه در عمل اتفاق افتاده است با اين قاعده لازم است به اركان مسئولیت و حدود آن بر اساس قواعد كلي حقوقي و ضوابط عرفي توجه داشت و دادياري بر اين اساس مراتب قانوني لازم را در نظر خواهد گرفت و نظر به اينكه شرط اصلي تحقق مسئوليت چه براساس ضوابط فقهي و چه بر طبق مقررات موضوعه و اصول كلي حقوقي، قابليت انتساب نتيجه به فعل مرتكب ميباشد و تمام قواعد فرعي ديگر، مظاهر اين حكم تلقي ميشوند. بنابراين بايد بر آن اساس تفسير و اعمال شوند و به همين جهت در فقه، عناوين تسبيب يا اتلاف، موضوعيت نداشته و در روايات وارد شده، از تلف و انتساب آن به عامل انساني صحبت شده است و نظر به اينكه افراد در روابط اجتماعي بيشتر از انتظار متعارف، لازم نيست اقدامي را انجام دهند و اگر اعتماد مشروع ديگران را رعايت نمايند، مسئوليت اعمال متعارف متوجه آنها نخواهد شد و نظر به اينكه تعهدات و تكاليف افراد در روابط اجتماعي، بر اساس معيار متعارف ارزيابي ميگردد و اگر عرف، ترك عملي را سرزنشپذير دانست، مسئولیت ناشي از چنان ترك فعلي، متوجه شخص بيمبالات ميگردد و تطبيق اعتماد مشروع ديگران و حدود تعهدات شخص، در هر مورد به طور خاص بايد ارزيابي عرفي گردد تا اگر حكم به نقض اعتماد يا تعهد شود، به شرط جمع شدن ساير شرايط، مسئولیت مستقر گردد. و نظر به اينكه تحقق رابطه سببيت بر اساس معيار متعارف، يكي ديگر از اركان مهم مسئولیت مدني و جزايي محسوب ميشود كه علاوه بر تحقق تقصير يا تعهدي عرفي، لازم است و اموري مانند تقصير زيانديده يا اقدام شخص ثالث نبايد آن را قطع نموده و مسئولیت را متوجه خود نمايند و ارزيابي دخالت زيانديده و حدود قاعده اقدام نيز تنها بر اساس رفتار معقول افراد در اجتماع ميسر است و تنها بر اساس سطح انتظارات قانوني و عرفي افراد است كه ممكن است اين رفتار نيز تغيير نمايد و در حادثهاي، با يك سطح و در حادثهیي ديگر با مرتبه متفاوتي ارزيابي شود كه بستگي به شرايط حاكم بر وقوع حادثه خواهد داشت و نظر به اينكه در اين پرونده از يك سو تعهدات و تكاليف عرفي كه متوجه مدير كاروان است در حدود عرف انجام شده و هم به وسيله متهم و هم به وسيله مسئول هتل به زائران تذكر داده شده بود كه آسانسورها چه وضعيتي دارند و از نظر عرفي بيش از اين نميتوان تعهدي را متوجه متهم دانست و از سوي ديگر از نظر عرف، چنان حادثهیي قطعاً منتسب به عمل متهم در مديريت كاروان زيارتي نخواهد بود و با فرض انتساب، متوجه مدير هتل و كسي است كه سبب را ايجاد كرده است و سبب در اين حالت، همان قرار دادن آسانسور در وضعيتي است كه امكان آگاهي شخص وجود نداشته باشد و صرف حضور مدير كاروان، نميتواند مقوّم اين سبب تلقي شود و نظر به اينكه پس از استماع اظهارات مطلعين معلوم گرديد كه وضعيت آسانسور طوري بوده است كه هر شخص متعارف متوجه خراب بودن آن ميگرديد و حقوق نميتواند وضعيت خاص هر مصدوم يا مقتول را از نظر داشتن حواسپرتي كه حسب تحقيقات بعمل آمده، مرحوم داراي اين وصف بوده است، در نظر بگيرد و تنها وضعيت جسمي شخص را در حين صدمه بررسي ميكند و انتظار قواعد حقوقي از افراد، بيشتر از رعايت اعتماد مشروع نخواهد بود و افراد در حدود قاعده اقدام، مسئولیت اعمال خود را عهدهدار هستند و مرحوم هم در افتادن از آسانسور تقصير داشته و اين امر به همراه اهمال مدير هتل، رابطه سببيت را قطع ميكند و هرگز آن را متوجه مدير كاروان نميكند. با اعتراض شاکیان، دادگاه عمومی جزایی، قرار را تأیید می کند(شماره دادنامه 8709975115800285 مورخه 25/4/87 موضوع پرونده 87/380/103 شعبه 103 دادگاه عمومی جزایی مشهد) اهم نکات حقوقی «راجع به شكايت آقاي عليرضا عليه آقاي...داير بر بياحتياطي در حين كار منتهي به صدمه بدني غيرعمدي شاكي بدين صورت كه شاكي، نصب تابلو و جوشكاري آن را عهدهدار بوده و به دليل پوسيدگي قوطيهاي فلزي و آشفتگي و بينظمي آنها، دستگاه فرز در لابهلاي آنها درگير شده يا سنگ فرز در قوطيها قرار گرفته و سبب مصدوم شدن دست شاكي شده است، نظر به اين كه شاكي با علم به اين كه فلزات مورد برش و جوشكاري، پوسيدگي دارند و به تعبير او «در هم برهم» هستند و در حين برش آنها، سبب گير كردن سنگ فرز شدهاند و به متهم هم تذكر داده است و اين هم دلالت بر آگاهي شاكي از وضعيت خطرساز دارد و موقعيت كار به نحوي نيست كه كار بر شاكي تحميل شده باشد و در اين وضعيت، پذيرش خطر مانع از تحقق خسارت قابل جبران يا انتساب حادثه به اشخاص ديگر ميشود و قاعده اقدام فقهي هم به خوبي اين امر را توجيه ميكند زيرا عقلاً و بر اساس قواعد مسئولیت مدني، شاكي، آگاهانه خسارت و خطر آن را پذيرفته است و ناشي از اهمال متهم نيز نبوده است تا جمع اسباب، مطرح باشد و نظر به اين كه اساساً رابطه تبعيّت بين شاكي و متهم محرز نيست و با توجه به طبع كار محول شده كه نظارت و كنترل متهم را نداشته است، عنوان قرارداد طرفين، با پيمانكاري يعني تحويل نتيجه كار بدون دخالت و كنترل متهم (صاحب كار) منطبق است و در اين قبيل كارها، به دليل تخصصي بودن كار (جوشكاري) متهم تنها موضوع را براي شاكي روشن نموده و معلوم ميكند و نتيجه كار را ميخواهد و نحوه كار با خود مصدوم است و لذا الزامات و تعهدات ايمني كارفرما كه از مقررات آمره كار منتج ميگردد و از قبيل تعهدات به نتيجه هستند، وجود نخواهد داشت و در نتيجه انتساب عرفي حادثه به متهم احراز نميگردد و اداره كار نيز رابطه كارگري و كارفرمايي را احراز نكرده و دادسرا به عنوان مرجع قضايي هم اين رابطه را محرز نميداند و اصل بر عدم تحقق اين رابطه ميباشد و بنابراين قواعد عمومي مسئولیت بر آن حاكم است و مسئولیتي احراز نميگردد لذا به اين جهات و به استناد بند الف ماده 177 قانون آيين دادرسي كيفري عقيده به منع تعقيب است. قرار ظرف ده روز پس از ابلاغ به شاكي قابل اعتراض در دادگاه عمومي جزايي مشهد ميباشد»دکتر عبدالله خدابخشی. قرار مجرميت شماره 8809975121200322 مورخه 30/4/88 اهم نکات حقوقی: ب- متن قرار 5ـ در اين دعوا، حسب نظريات فني كارشناسي، حادثه در اثر بياحتياطي كارگر و كارفرما به وقوع پيوسته و درصدهاي متفاوتي را نيز براي هر يك بيان نموده است. نظر به اين كه مستفاد از ماده 365 قانون مجازات اسلامي و نظر فقهي نزديك به اتفاق فقهاي اماميه كه در كتب جواهرالكلام، مسالك الافهام، كشف اللثام، مبسوط و ديگر منابع معتبر ذكر شده است و مباني مسئولیت مدني و جبران خسارت بدني از اين جهت كه ماهيت حقوقي و مدني دارد، ايجاب ميكند كه به درصد تقصير توجه نشود زيرا هدف از مسئولیت مذكور، تأمين خسارت و اعاده وضع شخص به حالت پيش از حادثه و زيان است و مانند مسئوليت كيفري نيست كه به جهت قصد مجرمانه و تقصير سنگين يا سبك، مجازات متفاوت اعمال شود و براي جبران خسارت، هيچ فرقي عقلاً و عرفاً متوجه درصدهاي تقصير نيست و چهبسا از تقصير سبك، زيان بسيار يا از تقصير سنگين، خسارت اندكي، به بار آيد و مفهوم قابليت اسناد عرفي هم فرقي بين درصدهاي مذكور نميگذارد لذا دادياري، خسارت كارگر را منتسب به خود كارگر و كارفرما ميداند و نظر به اين كه كارفرما به صورت مجموعي است يعني شامل سه شخص حقيقي كه هر يك كنترل و نظارت بر كارگر داشته و منافع كارگاه هم متوجه آنها خواهد بود و به حكم قاعده «الغرم بالغنم» و «الخراج بالضمان»، همه آنها درمسئولیت جبران خسارت سهيم هستند و نظر به اين كه در چنين مواردي كه كارفرما چند شخص است در واقع چند «سبب» مستقل ميباشند و در توزيع نهايي خسارت و تقسيم بين آنها و نيز در تعيين تكليف آنها به جبران خسارت مصدوم، هر كدام، كارفرمايي واحد محسوب ميشوند و به عنوان يك كل واحد و يك سبب تلقي نخواهند شد و نظر به اين كه در كتب معتبر فقهي نيز از چنين وضعيتهايي ياد شده است و در پاسخ به اين مسأله كه آيا خسارت بر اساس «جنايت» توزيع ميشود يا «جانيان»، عقيده بر آن است كه خسارت با اسباب انساني و تعدد جانيها مرتبط ميباشد نه با جنايت و تعدد آن و به معني مسئول بودن هر شخصي است كه در تحقق حادثه و خسارت دخالت دارد و از جمله ميتوان به نظر صاحب جواهر اشاره كرد كه ميگويد: «الاشتراك في الجناية بين الجانيين لا الجنايات و إن تعددت من واحد والتحدت من آخر، من غير فرق بين القوي و الضعيف فيها بعد العلم باستناد الموت اليهما أو عدم العلم باستناده الي احدهما بناء علي إسناده حينئذ إلي الجميع عرفاً لانتفاء المرجح» (جواهر الكلام، جلد 42، ص 40 و 41) يا سخن صريح ايشان كه بيان ميدارند: «و لو وضع حجراً و آخران آخر فعثر بهما إنسان فمات أو تلف منه عضو، احتمل تقسيط الضمان اثلاثاً بعدد الجناة و أن يكون النصف علي الاول و النصف علي الباقين تقسيطاً له علي عددالسبب فإنه حجران أحدهما وضعه الاول فعليه النصف والاخر وضعه اثنان فعليهما النصف و لعل الاول اوفق بما تقدم سابقاً من التوزيع علي عدد الجناة دون الجناية في الجروح و نحوها و إن اتحد من احدهم و تعدد من الآخر و كذا يجري جميع ما ذكرنا فيما لو نصب سكيناً فمات العاثر بهاكما صرح به الفاضل و غيره المبسوط فيما حكي عنه» (همان، جلد 43، ص 99). يا نظر فقهي كه در كتاب الديات (للفاضل) ص 81 مبين اين معني است: «لو وضع حجراً في طريق المسلمين مثلاً و آخران حجراً فعثر بهما إنسان فمات ففيالفرع بعد ثبوت الضمان لما عرفت احتمالين، احتمال تقسيط الضمان اثلاثاً بعدد الضمناء و الجناة و احتمال أن يكون النصف علي الاول و النصف علي الباقين تقسيطاً للديه علي عدد السبب و هو حجران و لعل الاول اوفق بما تقدم من الشركة في القتل بسبب الضرب مثلاً و التوزيع علي الجناة و ان كان من أحد الشريكين اقل من الأخر» بنابراين دادياري، چون سه كارفرما را در يك جهت و كارگر را در جهت ديگر مسئول ميداند و 4 سبب، هر كدام بخشي از خسارت را عهدهدار هستند، توزيع خسارت را بدين صورت در نظر دارد و بنا به جهات مذكور دادياري قرار مجرميت هر سه متهم را صادر و اعلام ميدارد. قرار قطعي است»دکتر عبدالله خدابخشی. |