پشت پرده ی سکوت

 

پشت پرده ی سکوت

چهارشنبه ی پیش تهمورث عزیز یا همان دکتر بشیریه خودمان با من تماس گرفتند و گفتند؛ مسعود جعفری جوزانی کارگردان نام آشنا، فیلمی ساخته به نام « پشت پرده ی سکوت » که به ایدز و خون های آلوده ربط دارد. اندکی شوخی کردیم که بی گمان من هم صاحب عزا هستم و جایی مطرح می شوم. که گفتند تکه ی وکالتی هم دارد که برادر کارگردان، فتح الله نقش تو را بازی می کند. قول و قرار گذاشتیم که فیلم را ببینیم امروز ساعت 11:00. دکتر بشیریه ی پیگیر و جدی، دیشب با من تماس داشتند. اما منِ دربرگرفته شده با رخداد هفته پیش در آن حال و هوا بودم که انگار امروز صبح بیدار شدم. خستگی ام در رفت و شتابان آمدم. برای شادی روح محمدحسین عزیزم و بازگشت اجتماعی خانواده ی او هم که شده که می خواهند از این پس به یاری سرطانی ها بروند، شال و کلاه کرده. دکتر بشیریه نیز از این پندار که شاید به قول جوان های امروزی پیچانده باشم درآمدند. فیلم را با هم دیدیم. شگفت که بیشتر صداهای واقعی را می شناختم. نقش سازمان های مردم نهاد از جمله احیاء را که دیدم یاد کانون هموفیلی افتادم و ستمی که دولت و قوه قضائیه کردند در ناپدید کردن حضور این سمن در پرونده خودمان در ضد تبلیغ علیه وکیل و ... . اینها بماند. انجمن حقوق شناسی با رویکردی که من دوست دارم یعنی نقش اجتماعی وکلا پیش از این وارد صحنه شد. این بار آهنگ آن دارد که با نمایش ویژه ی این فیلم در کنار نقد حقوقی و اجتماعی، پررنگیِ وکلا و حقوق دانان در فعالیت های اجتماعی را نمایان کند. درآمد به مؤسسه احیاء داده خواهد شد. بلیت خواهیم خرید و با همّت عالی از بهای پایه نیز بیشتر خواهیم پرداخت تا نشان دهیم که کار ما وکلا تنها استدلال های خشک ویژگی جلسه نخست دادرسی و اینکه اعتبار امر قضاوت شده تنها منطوق دادنامه را در بر می گیرد یا دربرگیرنده اسباب موجهه نیز هست نبوده، نیست و نخواهد بود. دعوی جلب ثالث جای خود اما از پشت دیوار سکوت فریاد خواهیم زد : حقوق دانان فرهیخته سوار بر بال استدلال هم هنگام مغزی اندیشمند دارند و قلبی حسی ساخته شده از گوشت  و پوست و رگ هایی پر از خون نا آلوده! که احساسات کوچه و بازار را در قالب استدلال حقوقی گرد آورده و پیشکش جامعه می کنند. ما بیزار از سیاست شعار، با شعور، نقش اجتماعی خویش را می شناسیم. بدون نگرانی از درگیری با رئیس فلان دادگستری به ناروا چوب افتراء می خوریم. اما آغوشمان به روی مردم باز است. اسیر تعدد معنوی جرم و قرارداد حق الوکاله نمی شویم. می رویم تا مانند همه جای دنیا نقش خویش را بازیابیم. پس بیایید با آگاهی رسانی در نمایش این فیلم شرکت کنیم. گفت و گو کنیم درباره ی ایدز، اعتیاد، خشونت علیه زنان و غیره. راه حل بیابیم یا راه بسازیم. به درازا کشید. ناگفته نماند که سال 85 سر جریان دستمزد دادفری یا همان حق الوکاله جنجالی و پر از خالیِ خون های آلوده با احمد قویدل اختلاف نظر پیدا کردیم. کوتاه و گذرا. در گفت و گویی با به نظرم خبرگزار اجتماعی مهر که افشین نام داشت، همانی که خبر حق الوکاله را بعداً منتشر کرد قویدل گفته بود که کانون هموفیلی همه ی کارها را انجام داده. وکیل یعنی علی صابری کاری نکرده است. تنها لباس حقوقی به فعالیت های کانون هموفیلی پوشانده. قویدل نمی دانست - یا شاید هم می دانست و عمداً گفته بود- که بهترین وصف و تعریف از نقش وکیل دادگستری را بیان کرده. او رایگان و با بخشندگی چنین کرد . دیگران را نمی دانم اما می دانم درباره ی خودم اگر هزاران صفحه نیز نگاشته شود به پای این یک جمله ی او نمی رسد. پوشاندن لباس حقوقی بر دردها، رنج ها و احساسات مردم. از این که هنرپیشه ی این نقش در زندگی واقعی شدم به خود می بالم. به نظرم فتح الله جعفری جوزانی نیز بسیار درباره ی روحیاتم پژوهش کرده بود. رفتار و گفتارش البته با کمک نویسنده فیلم، خیلی نزدیک به دیدگاه های من است. تعریف از خود به کنار. بیایید ما حقوق دانان از جایی آغاز کنیم. ایدزو دیگر نگرانی های اجتماع را بشناسیم و کمک کنیم حل شود.

رفتن به بالا

لطفا کمی صبر کنید ...