گریز از نوشته

گریز از نوشته 
علی صابری
وکیل پایه یک دادگستری
(چاپ شده در هفته نامه سپهر عدالت، سال شانزدهم، شماره دوازدهم،شهریور 96، صفحه 47 و 48)
1- روز عجیبی بود . شب پیشش برخورد خودرو و آسیب دیدنم، آن روز در لباس بیمارستان رأی به گزینه ی اصلاح طلبان در شورای شهر و شکست در انتخابات سالانه هیئت رئیسه، سپس مسجد جامعی و اعلام خبر ناگوار درگذشت استاد. همه ی اینها ظرف کمتر از 12 ساعت . گیجی ناشی از تصادف و البته شکست انتخاباتی و شایعه ای که دو هفته پیش از مرگ استاد پخش شده و نادرست بود نگذاشت باورم شود اما چه چیز در زندگی بی گمان تر از مرگ و هم هنگام باور نکردنی تر . فردایش با وجود بستری بودن چیزی نوشتم و در سایت شورا نهادم . تمام دلی و عاطفی، بیشتر بر پایه ی گفتگوی همسر استاد با همسرم در جلسه اسکودا در اراک -آبان 92 و رنج هایی که خانواده ی پژوهشگر می کشد که کم از خود او نیست و نقش مکمل. پس فردایش با گردنبند پزشکی، شرکت در تشییع دانشگاه تهران و بازماندن از به خاکسپاری، سپس جا ماندن از پیشکش کردن نوشته به یاد و خاطره ی استاد در کتاب هایی که چاپ شد بویژه آن که نوشته های دلی را دربرداشت . مراسم چهلم در برج میلاد و اردیبهشت بعد رونمایی از کتاب، همان جا هم هنگام با روز تولدشان به همت تهمورث بشیریه . تلاش برای نامگذاری جایی درخور به نام استاد که البته در محیط بسته ی دادفران بویژه به یاری فضای مجازی آماج چیزهایی شدم که به احترام استاد از خود دفاع نکردم . نوشته ها را در سیمرغ عدالت و سپس سایت شخصی خودم آوردم بی هیچ رنجش و گلایه، شاید که دیگران با رویکردی جامعه شناسیک فرهنگ درون صنفی دادفران را بیشتر بکاوند و چه بهانه ای شایسته تر از این .
2- خاطره از استاد بسیار است. درس مسئولیت مدنی دوره کارشناسی ارشد و شوخی استاد با رسول دوبحری دادرس پیشین و دادفر کنونی که معنی نام خانوادگی اش چیست؟ دو دریا در آن جای گرفته؟ و بعد پاسخ استاد که کاتوزیان نیز ناگزیر همین حالت را دارد و شیطنت جوانانه ی من با خواندن بیتی از شاهنامه که اکنون به یاد ندارم . در آن کاتوزیان آمده به معنی طبقه دبیران و به حق که استاد برازنده ی آموزگاری بود. همیشه می گفت حتی تمام شدن بنزین خودرو آزارش می دهد، چه باید برای پر کردن زمان بگذارد که از پژوهش باز می ماند و یکسونگر نبودن ایشان، پشت نقاب دانشگاهی پنهان نشدن و با وجود دادفری نکردن تمام قد برای دادفران، ایستادن و تشویق ما به چند بعدی دیدن زندگی و شادباش ایشان در امتحان جامع دکتری به مریم آموزگار شاگرد اولمان در همه دوره های تحصیلی بابت ازدواج، برخلاف دیگران که گاه با ژست دادفری، ازدواج و غیره را ممنوع دانشجویان دکتری می دانستند. نهادن اسامی محبت آمیز بر دانشجویان که من نیز از این دایره بیرون نبودم؛ «آقای وکیل» . در آغاز شاید تمسخر می پنداشتم اما معلوم شد چه بینشی در ایشان بوده که افزون بر دادفری دادگستری، نماینده مردم در شورای شهر شدم . علاقه ی استاد به ورزش و تعریفشان که برای تماشای جام جهانی کشتی در تهران بلیط از بازار سیاه خریدند و خودشان والیبال بازی می کردند که به قدشان هم می آمد و مهم تر از همه تأکید بسیار بر پرسپولیسی بودن در همایش پیش گفته در اراک که مسعود بوجاری گواه بر آن است و قرارمان بر اینکه از باشگاه فرهنگی ورزشی بازدید کنیم که کم کاری کردم و نشد . خنده ی استاد و گفتن اینکه درباره پرسپولیس روایت هم داریم! و این یکی چه همسانی خوبی دارد با دلباختگی من . از این دست خاطره ها بسیار است بعضی ها را نمی توان نوشت اما آن بخش را که درخور نوشتن است جاهای دیگر گفته یا خواهم گفت .
3- در انجمن مفاخر ملی با تلاش مهدی محقق و سید مصطفی محقق دادماد نکوداشت استاد برگزار شد و کاتوزیان فروتنانه گفت که خوشحال است نه برای خودش، برای گرامیداشت علم و آموزگاری و از دو محقق دادماد و غیرداماد سپاسگزاری کرد. شوخ طبعی استاد تا کجا ؟! آنجا هدایت الله فلسفی بر خلاف سخنرانی های یکسان و تعریف و تمجیدها کاتوزیان را بخش بندی کرد به چهره های گوناگون و یکی را برگزید و گفت که بیش تر دوست دارم ، بر همین روش خواهم رفت. کاتوزیان را بخاطر چند ده جلد کتاب، سخنرانی های گوناگون و نوشته های پرشمار و آموزگاری و سرخم نکردن در برابر بی عدالتی و یک بعدی نبودن بی گمان می بایست احترام کرد اما همه ی اینها می تواند درخور نقد هم باشد . استاد اما واژگانی دارد که یا نوشته یا در کلاس ها گفته و سینه به سینه می آوریم که تعیین کننده خط اندیشه ی شاگردان است، با تغییر ماده قانون عوض نمی شود . هیچ گاه کهنه نمی شود و همیشه راهنماست. من این کاتوزیان را بیستر دوست دارم هنگامی که می گوید: باید به نوآموزان و دانشجویان راه پیروی از قانون و به پیران و فرزانگان راه فرار از قانون را آموخت و یا دادرس ماشین نیست انسانی است که ابتدا در ذهنش تصمیم عادلانه را بر می گزیند سپس برایش استدلال پیدا می کند و نیز چهار «واو» است که باید از آن پرهیز کرد : وکالت، وقف، وصایت و ودیعه و عجبا که همه ی اینها نشانگر سختی بار امانت است که آسمان نتوانست آن را بکشد و شگفتا که چه استادانه در این گفته به ما دادفران هم دشواری را می نمایاند و هم پند می دهد یا تخلف دادرسی در یک شهر کوچک مرزی از تخلف رئیس جمهور خطرناک تر است، چه این پیش چشم است و درخور داوری و آن پنهان می ماند و چه گام های استواری برنهاد استاد در سنجش کار دادرسان و همه ی اینها از نوشته شدن می گریزند و بیش از هرچیز دوست داشته شدن را شایسته اند و  البته بسیار واژگان دیگر که به جای دیگر وا می نهم. همین بس که این کاتوزیان دوستداشتنی تر از دیگر چهره های استاد است چه در لحظه لحظه زندگی شخصی و کاری مرا رهنمون بوده است. باشد که پیش گفتارهای کتاب هایش بارها و بارها بازخوانی شود و این کلید واژه ها از آنها برکشیده شود .

رفتن به بالا

لطفا کمی صبر کنید ...