شادیانه

شادیانه 

به مناسبت بازگشت استاد ناصر کاتوزیان به دانشکده حقوق دانشگاه تهران 

علی صابری

(چاپ شده در هفته نامه سپهر عدالت، سال شانزدهم، شماره دوازدهم،مهر 96، صفحه 62 و 63)

شعری از زنده یاد استاد ابوالفضل قاضی شریعت پناهی همراه با چند واژه شاگردانه از علی صابری دانش آموخته ی هر دو استاد.
دوست داشتم این چند واژه را اساتیدم حسنعلی درودیان یا سید عزت الله عراقی بنگارند که نشد. طنین صدای درودیان با آن تسلط کم مانند بر ادبیات پارسی و شعرخوانی هنگام خوانش این شعر هنوز در گوشم است و دریغ برای کسانی که از نیوشیدن آن دور مانده اند البته که استاد قاضی اشعار دیگری نیز دارد. برادرانه هایی برای دوستانش و همگی به مناسبت افسوس که قدر او نیز به اندازه در جامعه حقوقی شناخته نشده است. دوست دارم به مناسبتی که نمیدانم کی و کجا برای او نیز بنگارم. بیداد ستیزی کاتوزیان در رویارویی با درخواست معلمیِ ولیان استاندار خراسان در دانشکده حقوق دانشگاه تهران زبانزد است. همسان است با اعتراض قاضی به ورود نظامیان به محیط پاک دانشگاه تهران در 13 آبان 57 ، توضیحش بماند برای بعد. همین هاست که این استادان را یگانه می کند وگرنه به صرف کتاب نویسی نمی توان در قلب ها ماند و شاید حتی نتوان بر مغزها نیز دست یافت بماند. گریه ی سید عزت الهی عراقی بر مرگ ابوالفضل قاضی و سخنرانی تکرار نشدنی اش در روحم رخنه کرده و از یاد نخواهد رفت. زندگی باعزتش دراز باد.
اینک شعر استاد ابوالفضل قاضی شریعت پناهی

به صحن علم و دانش نو بهاران در خزان آمد 
نواي بلبل دستانسرا از بوستان آمد 
فضاي دل منور شد، مشام جان معطر شد 
نسيمي تازه از خلد برين دامن كشان آمد 
سحر گاهان شفق لبخند بر تاريكي شب زد 
كه مهر آسمان افروز ما زي آسمان آمد 
سحاب سايه گستر در غلطان ريخت بر صحرا 
شهاب تيزرو از ماوراي كهكشان آمد 
من از نجواي مرغان چمن اين راز دانستم 
كه در سرما گل آمد، سنبل آمد، ارغوان آمد 
به يمن ذكر درويشان علي رغم بدانديشان 
به مشكوي صفاكيشان مگر پير مغان آمد 
بگو با جمع برنايان شيداي سر كويش 
كه استاد مسلم حضرت كاتوزيان آمد 
بيار آن ساغر زرين بريز آن باده رنگين 
كه شاخ معرفت از اين، طراوت گل فشان آمد 
غم و اندوه در گل كن، به شادي رو به ساحل كن 
كه مرواريدي از درياي ناپيدا كران آمد 
تو گويي بوعلي آمد به مهماني غزالي 
و يا بر سفره بونصر، ابنخلكان آمد 
شهيد آمد، مفيد آمد، صدوق آمد، صديق آمد 
كليني همره علامه با صد ارمغان آمد 
به آهنگ عراقي كاروان را ده درودي خوش 
كه ايمن باشد از رهزن كه يار كاردان آمد 
خدا را اين چه غوغايي است در باغ بهشت اكنون 
كه گلبانگ سپاس از سينه كروبيان آمد 
مشيرالدوله شادان شد، ذكاءالملك خندان شد 
به پيش دهخدا شاباش دكتر شايگان آمد 
به ديوان قضا حق فايق و باطل شود زايل 
خدا داند كه از دل اين حقيقت بر زبان آمد 
فضيلت بر رذيلت ميشود غالب يقين دارم 
كه مفهوم خلافش ناصوابم در گمان آمد 
به تاليف دل ياران و تنبيه ستمكاران 
همين ابيات بر احوال قاضي ترجمان آمد

رفتن به بالا

لطفا کمی صبر کنید ...