اندر ماجرای روزگار دادفران (2)
اندر ماجرای روزگار دادفران (2)
علی صابری
(چاپ شده در هفته نامه سپهرعدالت، سال شانزدهم، شماره سیزدهم، صفحات 45 تا 48)
من بی دهان خندیده ام ...
پیشکش به خسروی آواز ایران محمدرضا شجریان ونیز یاد و خاطره محمدرضا لطفی . با سپاس از همیارم محمدرضا بوذری.
1- پیش از این گفته و نوشته ام که ما دادفران هیچ گاه دچار افسردگی نمی شویم، به شوخ و جد بر آموزه ام پافشارم.چه، در روانشناسی افسردگی حالتی است که ناشی از کمبود هیجان لازم و بسنده برای زندگی روزمره اجتماعی، عاطفی و مانند آن . در آدمی خطی وجود دارد به نام خط اضطراب، که میانه ی هیجان است . پایین تر از آن کمبود هیجان است و افسردگی . بالای آن زیادبود است و عصبی شدن. در هرکسی این خط همگام با ویژگی های ژنتیک ، جسمی، روانی ، اجتماعی و مانند آن دگرسان است . نمونه ی ساده ی فوتبالی بیاورم و بگذرم. بالاتر از خط اضطراب در فوتبالیست یعنی تکل خشن و اخراج. پایین آن بی تفاوتی است همان که در ورزشگاهها فریاد میزنند بی غیرت! آری؛ ما دادفران آن اندازه چیزهای عجیب و غریب می بینیم که هیچ گاه دچار کمبود هیجان نیستیم. با پیشرفت فناوری نیمه شب در خانه ای، برایت پیامک می آید دادنامه ها و برگه های دادرسی ات را می بینی و شگفت زده می شوی. روز هم می روی دادگستری نوشته ای در پرونده پیش نهی دستبند به دستت می خورد، بازداشت می شوی و معلوم نیست به خانه برگردی. محمدرضا کامیار در سخنرانی انتخاباتی خویش اسفند 91درست گفت که کانون دادفران باید برطرف کننده دل نگرانی دادفران باشد. هنگامی که به دادگستری می روند و معلوم نیست برگردند و همسر و فرزندشان چشم به راهشان است.
2-
پرونده شماره 9509982133400311 مورخ 21/12/95شعبه 14 بازپرسی ناحیه 28 تهران
قرار منع تعقیب
در خصوص شکایت محمدرضا بوذری علیه آقای ع.ک دائر بر توهین و بازداشت غیرقانونی، بازپرس با توجه به اینکه گواهان م.ن(مدیر دفتر دادگاه و م .الف (مأمور انتظامات دادگستری) در خصوص ادعای شاکی مبنی بر توهین ادای شهادت نکرده اند و اظهارات نامبردگان اخیر و همین طور نامه شماره ... مورخ 25/11/95 دادستان محترم نظرآباد من حیث المجموع حکایت از این دارد که شاکی فوق الذکر به جهت بحث لفظی با رئیس دادگستری که به هیاهو انجامیده و حسب ادعای رئیس دادگستری از جانب آقای محمدرضا بوذری مورد افترا و توهین واقع شده، با دستبند به حضور دادستان نظرآباد اعزام و بلافاصله در مدت کوتاه موضوع خاتمه یافته و آقای بوذری دادگستری را ترک نموده است. وقوع بزه ادعایی را محرز نمی داند و مستند به ماده 256 قانون آیین دادرسی کیفری قرار منع تعقیب صادر می نماید. این قرار ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ قابل اعتراض از سوی شاکی نزد دادگاه کیفری 2 تهران است.
بازپرس شعبه... دادسرای ناحیه 28 تهران( کارکنان دولت)
پرونده شماره 9509982133400311 مورخ 13/02/96شعبه 1060 دادگاه کیفری دو تهران ویژه کارکنان دولت
شاکی: آقای محمدرضا بوذری
متهم: آقای ع.ک
اتهام: رفتار مقامات قضایی برخلاف صریح قانون
رای دادگاه
در خصوص اعتراض آقای محمدرضا بوذری نسبت به قرار منع تعقیب صادره از شعبه 14 بازپرسی دادسرای ناحیه 28 کارکنان دولت تهران در مورد آقای ع.ک رئیس دادگستری شهرستان تظرآباد دایر به توهین و بازداشت غیرقانونی با توجه به اوراق و محتویات پرونده و تحقیقات صورت گرفته توسط بازپرس محترم و نظر به اینکه معترض اعتراض موجه و مدللی که موجبات نقض قرار موصوف را فراهم آورد به دادگاه ارائه ننمودند و نیز از حیث رعایت اصول و تشریفات دادرسی فاقد خدشه و ایراد مؤثر قانونی می باشدلذا ضمن رد اعتراض و به استناد ماده 273از قانون آئین دادرسی کیفری قرار معترض عنه را عیناً تائید و ابرام می نماید. رای صادره قطعی است.
رئیس شعبه ... دادگاه کیفری دو تهران ویژه کارکنان دولت
3- برای دانستن بیشتر درباره چیستی پرونده بنگرید به (علی صابری، چگونگی عمل در دعوی جلب ثالث(13)، www.alisaberi.ir) . دادفر برای پیش نهادن نگاشته ی خویش پیش دادرس می رود، پیش از آن نیز به دلیل اشتباه در صدور دستور موقت، تعیین اوقات کم فاصله و خروج از روال عادی کشمکش قلمی بین دادفر و دادرس جاری بوده، نگاشته نیز از آن دست بوده که باید به هنگام مشخص پیشکش می شده ، دادرس پیشینه ی نگرفتن نوشته در این پرونده را داشته و دادفر ناگزیرنگاشته ها را با پست سفارشی دو قبضه می فرستد . این بار نیز نوشته دریافت نشده و دادفر پافشاری کرده، که دادرس برای بیرون راندن وی تهدید به هوده بردن از گردنبند! کرده که البته برای انسان به کار گرفته نمی شود. سپس سرباز فرامی خواند و دستبند و ... . دادفر دادخواهی می کند که فرآیند و برآیند را در بند 2 دیدیم . بیایید جانب دارانه نگاه نکرده، گفته های دادفر را نشنیده بگیریم، تنها قرار منع پیگرد را بنگریم. اگر ادعای دادرس تهمت و توهین است که نمی توان آن را جرم مشهود دانست و دستور دستبند زدن را، باید شکایت پیش دادستان می برد، هویت و نشانی دادفر هم که روشن بود .اگر به دلیل اخلال در نظم دادرسی دستور بازداشت داده که جلسه دادرسی در کار نبوده تا نظمش بهم خورد. خود دادرس نیز چنین ادعایی ندارد. اندرون پرونده را نیک آگاهم اما قرارم چالش و سنجش آن نیست گفتم همین قرار بازپرسی را ببینید. مانند بازی کودکان بیان می کند که چند ساعتی بیش دستبند بر دست دادفر نبرده، با پایمردی دادستان همه چیز خوب و خوش پایان یافته! و .... . انگار نه انگار پای آزادی انسان در میان است. نمی دانیم از کی برای بازداشت غیرقانونی باید بازداشت شده به بازداشتگاه گسیل شود و بیش از چند ساعت آنجا باشد تا جرم رخ دهد؟! بی گمان جامعه دادرسی کشور به این پرسش ها پاسخ خواهد داد. داوری قضایی و حقوقی جای خود، این برخورد کمتر انسانی را چگونه می توان نادیده گرفت . دادفر استوار است تا موضوع را در دادسرای انتظامی تا پایان پی گیرد و همچنین در مرجع نظارت و رفتار دادرسان . می گوید که نخواسته و نمی خواهد جنجال در محیط مجازی به پا کند و مورد زود فراموش شود. از کانون خودمان گله مند است که پنج ماه است نامه نوشته و حمایت خواسته دریغ از یک تلفن! اما هرچه هست برای از دست رفتن آزادی اش ولو برای چند ثانیه یا ساعت نگران است و آن را ارزشمند می داند. داوری حقوقی با شما خوانندگان که سنجش هاتان را چشم به راهیم . در این نوشته برآنیم که دشواری روزگار دادفران را بنگاریم.
4- از دست رفتن آزادی را نه در قالب تنگ و خشک حقوق بلکه جدی تر اما لطیف تر بنگریم. از «الف بامداد (احمد شاملو)» آغاز کنیم:
هرگز از مرگ نهراسیده ام
اگرچه دستانش از ابتذال شکننده تر بود
هراس من باری، از مردن در سرزمینی است
که مزد گورکن از آزادی آدمی افزون باشد(کاشفان فروتن شوکران)
استاد محمدعلی اسلامی ندوشن در راه و بیراه (شرکت سهامی انتشار، چاپ سوم، 1387) می نویسد؛ ویژگی جوامع واپس مانده افزایش دو گونه رویکرد در آدمی است: ترش رویی و کرنش. نخستین در برابر همسطحان و پایین تر و دومی در برابر سطح بالاتر. ما دادفران باید بکوشیم به هنگام دادرسی دچار هیچ یک نشویم . هر دو را دیده ایم، هستند دادفرانی که برای خوش آمد دادخواهانشان در برابر دادفر روبرو و دادرس، گونه ی ترش رو به خود می گیرند و نیز هستند کسانی که به هنگام بیرون آمدن از شعبه به پس گام بر می دارند. گویی نمی خواهند به امامزاده پشت کنند اما چیرگی با دادفرانی است که از این دو گونه خارجند. آه که مزد گور کن از آزادیشان افزون است. نمونه واقعی همین دادفر و همین پرونده، بد نیست برای تغییر روانی «قضا و مزاح» نوشته کشاورز را بخوانیم. چه خوب است برای دیدن نقش ادبیات و به چالش کشیدن دادرسی داستان کوتاه عرب دوستی را بازخوانی کنید (21 داستان از نویسندگان معاصر فرانسه، گزینش و برگردان زنده یاد ابوالحسن نجفی، نیلوفر، چاپ نخست، 1384 خورشیدی ) و البته که نباید مانند مرد منطقی داستان، کرگدن نوشته ی اوژن یونسکو تنها به دنبال طرح مسئله باشیم. باید راه حل دفاع از آزادی دادفران را نیز با هم تمرین کنیم. والتر بنیامین نوشته است که « مجازات فردی آدم کش و اعدام او شاید کار اخلاقی باشد اما مشروعیت بخشیدن بدان هرگز». بنویسیم که این چنین دستبند زدن بر دست دادفری حتی به اندازه ی یک ثانیه اخلاقی نیست و ما دادفران اجازه نخواهیم داد به رویکرد و رویه دگرگون شود و مشروعیت پیدا کند.
5- پیش از این نیز گفتم و نوشتم پیشکش کردن هایم هم دلی است و هم دلیلی . این بار دومیست . محمدرضا لطفی که تارش بی آواز شجریان کمتر لطفی دارد، در گفتگو به برنامه نغمه ها شبکه 4 سیما می گوید:«بخش بندی موسیقی دان به حرفه ای و غیرحرفه ای بر این پایه است که اولی تمام هنگام کار می کند و از این راه گذران زندگی». اگر این را معیار در دادفری بدانیم بدا به حال ما که برای حرفه ای بودن و گذران زندگی از این راه باید گاه بهای گزاف بدهیم، آزادیمان را . خیلی سال پیش ناصر طاهری در گروه وکلای آزاد در باشگاه دانشگاه تهران سخنرانی داشت درباره دستمزد دادفری . باید به بخش بندی او بهای از دست رفتن آزادی را نیز افزود. بگذریم، یاد محمدرضا لطفی را گرامی بداریم که هنگام درگذشتش مسجدجامعی رئیس شورای شهر بود. میگذرد کاروان را پخش کرد و .... . این هم دگرسانی رویکرد فرهنگی اصلاح طلبان و اصولگرایان . البته که ما را چه به سیاست، به حفظ آزادی خویش بازگردیم که سیاست خود را می جوید و از هرسیاستی شایسته تر است.
پی نوشت: آموزه ی روانشناسیک بند 1 را وام دار دوست نازنینم دکتر سعید عباسپور هستم . روانکاو، داستان نویس،خواننده موسیقی سنتی و مهمتر از آن کسی که مانند خودم در آواز خط قرمزش استاد شجریان است و باهم پرسپولیسی هستیم و نه فوتبالی. در این باره هم واژگان شگفتی دارد و بیان و قلمش توانا . به گفته ی خودش با یکدیگر هم چشمیم (او نیز معلولیت بینایی دارد ) و در این یکسال همدرد. سپاسش باد و روزگارش بهروز، پیروز و کام روا. باز هم افسوس که خوانش های میان رشته ای در جامعه ی دادفران کمتر دیده می شود. سخنرانی های بیشتر نزدیک انتخاباتی یا موضوعات تکراری مدنی ، جزا و تجارت دارد یا استقلال کانون. کم دیده ایم متخصصین روانشناسی، جامعه شناسی و غیره بیایند و پلی بزنند بین آموزه هایشان و کار دادفری . در جلسات چهارشنبه دفترم در امیرآباد سعید آمد و برایمان چیزهای جالبی گفت امید که کانونمان این راه را در پیش گیرد.
سرور ارجمند و استاد گرامی و فرهیخته جناب آقای فرشید دهقانی
رئیس محترم شعبه 1060 دادگاه کیفری دو تهران ویژه کارکنان دولت
بادرود و سپاس
بدینوسیله با پیشکش کردن شماره ی 13 مجله ی سپهر عدالت، مهرماه 96 به آگاهی می رسانم؛ نوشته ای از من در آن آمده با عنوان اندر ماجرای روزگار دادفران(2) که در آن شکایت همکارم محمدرضا بوذری بطرفیت جناب آقای علی مرتضی کاظمی، رئیس گرانمایه ی دادگستری نظرآباد را که با تصمیم قضایی شما همراه شده به داوری و البته چالش نشسته ام. از آنجاکه باور دارم هر داوری را پاسخی است و چالش هایم بیشتر از زاویه ی جامعه شناسی حقوق بوده تا مواد قانونی و گرچه می دانم دادرسان کمتر در مقام دفاع از تصمیمات خویش برمی آیند، حق شما یا دیگر حقوقدانان می دانم با آگاهی از این نگاشته هر اقدامی یا عمل علمی را که شایسته می دانند روا دارند. گرچه در مجله نامها حذف شده اما مشخص است قرار منع پیگرد را چه کسی صادر کرده و دادنامه ی استوارکننده ی آن را چه کسی، پس خود آن تن یا هر عالم دیگری می تواند داوری را داوری کند . هم مجله افزون بر تکلیف قانونی از لحاظ اخلاقی آماده ی چاپ است و هم سایت شخصی اینجانب به نشانی www.alisaberi.ir با آغوش باز نوشته را آینه گی خواهد کرد. نیز تصمیم داشتم برای رئیس دادگستری هم مجله را بفرستم که به دلیل پگرفت درگیری طرفین و بویژه شکایت ایشان از محمدرضا بوذری نگران شدم آتش را شعله ورتر کنم. لازم می دانم اعلام کنم اندرماجرای روزگار دادفران (1) نیز به حاشیه ی پرونده ی ماهوی در شعبه یک دادگاه نظرآباد که پرونده ی کنونی پیرو آن تشکیل شده اختصاص داشت و داوری برگه ی دادرسی را در آن پرونده ی مدنی بردوش گرفتم که اگر تمایل داشتید هم در سایت پیش گفته است می توانید ببینید و هم اگر دستور دهید نسخه ای از آن مجله را خواهم فرستاد. نیز در اندر ماجرای روزگار دادفران (3) عملکرد بازپرس نظرآباد در فراخواندن همکارم را پیرو شکایت دوباره و پیش تر رسیدگی شده و پایان یافته ی رئیس دادگستری در دید آورده ام که چاپ خواهد شد. اگر خواستید در آینده آن را نیز خواهم فرستاد. برای خروج از عالم خشک و درگیرکننده ی حقوق حتی برای لحظاتی چند کتاب شعر کوچکی پیوست این نوشته و مجله پیشکش می شود. این نوشته با پست سفارشی دو قبضه فرستاده خواهد شد که برگشت نشدن آن به معنی دریافت از سوی گیرنده است. چشم به راه پیشنهادهای سازنده ی شما هستم.
بادوباره گویی سپاس
علی صابری
سرور ارجمند و استاد گرامی و فرهیخته جناب آقای علی ساجدی
بازپرس محترم شعبه چهاردهم دادسرای ناحیه 28 تهران( کارکنان دولت)
بادرود و سپاس
بدینوسیله با پیشکش کردن شماره ی 13 مجله ی سپهر عدالت، مهرماه 96 به آگاهی می رسانم؛ نوشته ای از من در آن آمده با عنوان اندر ماجرای روزگار دادفران(2) که در آن شکایت همکارم محمدرضا بوذری بطرفیت جناب آقای علی مرتضی کاظمی، رئیس گرانمایه ی دادگستری نظرآباد را که با تصمیم قضایی شما همراه شده به داوری و البته چالش نشسته ام. از آنجاکه باور دارم هر داوری را پاسخی است و چالش هایم بیشتر از زاویه ی جامعه شناسی حقوق بوده تا مواد قانونی و گرچه می دانم دادرسان کمتر در مقام دفاع از تصمیمات خویش برمی آیند، حق شما یا دیگر حقوقدانان می دانم با آگاهی از این نگاشته هر اقدامی یا عمل علمی را که شایسته می دانند روا دارند. گرچه در مجله نامها حذف شده اما مشخص است قرار منع پیگرد را چه کسی صادر کرده و دادنامه ی استوارکننده ی آن را چه کسی، پس خود آن تن یا هر عالم دیگری می تواند داوری را داوری کند . هم مجله افزون بر تکلیف قانونی از لحاظ اخلاقی آماده ی چاپ است و هم سایت شخصی اینجانب به نشانی www.alisaberi.ir با آغوش باز نوشته را آینه گی خواهد کرد. نیز تصمیم داشتم برای رئیس دادگستری هم مجله را بفرستم که به دلیل پگرفت درگیری طرفین و بویژه شکایت ایشان از محمدرضا بوذری نگران شدم آتش را شعله ورتر کنم. لازم می دانم اعلام کنم اندرماجرای روزگار دادفران (1) نیز به حاشیه ی پرونده ی ماهوی در شعبه یک دادگاه نظرآباد که پرونده ی کنونی پیرو آن تشکیل شده اختصاص داشت و داوری برگه ی دادرسی را در آن پرونده ی مدنی بردوش گرفتم که اگر تمایل داشتید هم در سایت پیش گفته است می توانید ببینید و هم اگر دستور دهید نسخه ای از آن مجله را خواهم فرستاد. نیز در اندر ماجرای روزگار دادفران (3) عملکرد بازپرس نظرآباد در فراخواندن همکارم را پیرو شکایت دوباره و پیش تر رسیدگی شده و پایان یافته ی رئیس دادگستری در دید آورده ام که چاپ خواهد شد. اگر خواستید در آینده آن را نیز خواهم فرستاد. برای خروج از عالم خشک و درگیرکننده ی حقوق حتی برای لحظاتی چند کتاب شعر کوچکی پیوست این نوشته و مجله پیشکش می شود. این نوشته با پست سفارشی دو قبضه فرستاده خواهد شد که برگشت نشدن آن به معنی دریافت از سوی گیرنده است. چشم به راه پیشنهادهای سازنده ی شما هستم.
بادوباره گویی سپاس
علی صابری
رئیس محترم شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی شهرستان نظرآباد
بادرودوسپاس
درخصوص پرونده شماره 9509982668100144دعـوی آقای شهـرام کرمـی بطرفیت آقای رضاآزادفـلاح ودعـوی شخص اخیربطـرفیت مـوکل خانـم همایـون دخت دارایـی تحت عنوان جلب ثالث به شمـاره بایگانـی 950315 عطف به ابلاغیه مورخ9/10/95که درتاریخ11/10/95بصورت الکترونیکی به اینجانب ابلاغ شده تا ظرف ده روزجهت ملاحظه نظریـه کارشناس منتخب به آن دادگـاه مراجعـه ونفیاًیااثباتاًدرخصوص نظـریه کارشناس اعلام نظـرگردد پیرومطالب بیـان شده در جلسه دادرسـی 14/6/95 وباتأکیدبـرمطالبـی که بشرح لایحـه مثبوته بشماره1460مورخ2/8/95ومفادلایحه مورخ 21/9/95 (علی رغم اصراربنده بلحاظ عدم پذیرش از سوی ریاست دادگاه ثبت لایحه نشده لازم به ذکراست که درهمان روزدررابطه باهمین موضوع نه تنهاموردتوهین قرارگرفته ام بلکه منجربه چندین ساعت بازداشت غیرقانونی اینجانب گردیده نهایتاًبادستور دادستان محترم نظرآباددستبندازدست اینجانب بازشده...که درموقعیت کنونی ضرورتی به وروددرآن نمی بینم) اعتراض خویش را بدواً نسبت به ارجاع امربه کارشناش (باتوجه به مطالبی که درلوایح پیشین بیان شده،همچنین مطالبی که دربندهای آتی بیان خواهدشد)،درصورت عدم پذیرش ایرادات مطرح شده ،ضمن اعتراض به نظریه ابرازی کارشناس ،مطالب آتی را به استحضار ریاست دادگاه می رساند.
1ـ دررابطه باعدم ارتباط دعوی جلب ثالث با دعوی اصلی (بشرح ایراداتـی که در لوایـح پیشین مطرح وتقدیم شده)تصمیمی از سـوی آن دادگاه نفیاًیااثباتاًاتخاذنگردیده ویا حـداقل به اینجانب ابلاغ نشده است اتخاذ تصمیم شایسته از سوی آن دادگاه در خصوص ایرادات بیان شده مجدداً مورددرخواست می باشد.
2 ـ دررابطه با مبایعه نامه ارائه شده ازسوی خواهان جلب ثالث اعلام جعل شده بودکه در این موردنیز تصمیمی اتخاذنشده است(مواردجعل به تفصیل در لوایح پیشین بیان گردیده است لذا ازچندباره گویی پرهیز می شود).
3 ـ خریدارآقای رضا آزاد فلاح ملک موضوع معامله را با وضعیت مـوجـود ( به اصطلاح عامـه و عرف رایج بصورت کلیـدی با ثمن بسیار ناچیز8هکتار زمین در قبـال پنجاه میلیـون ریال خریـداری نموده است) اقدام به خرید نموده ودربند 2 متعهد شده پاسخگوی هر گتونه ادعای احتمالی باشد در واقع در صورت بروز هرگونه کشف فساد شخصاً پاسخگو باشد در نتیجه با ادعای مستحق للغیـر در آمدن بخشی از ملک موضوع معامله نمـی توانـد از فـروشنده در خواست غرامـات نمایدبا لحاظ نمودن این موضوع،ارجاع امربـه کارشناس جهت تعیین بهای روزملک ویاتحت هرعنوان دیگری،درنتیجه مطالبه وجه ازموکل بلحاظ مستحق للغیردرآمدن مبیع توجهاً به لوایح تقدیمی ومطالبی که بشرح بندهای آتی بیان خواهدشدفاقدوجاهت قانونی می باشد در صورت پذیرش این موضوع به یقین نوبت به سایرایرادات نخواهدرسید.
4ـوکیل خواهان جلب ثالث بااستنادبه رأی وحدت رویه شماره733مورخ15/7/1393هیأت محترم عمومی دیوانعالی کشوربلحاظ مستحق للغیردرآمده مبیع بهای روزملک راموردمطالبه قرارداده است که درپاسخ باید گفت:رأی پیش گفته غرامت رابه میزان کاهش ارزش ثمن همان معامله تلقی نموده است وبه عبارت دیگرمنظور ازغرامات،همان خسارتی است که از قِبَل مستحقللغیـر درآمـدن مبیـع به مشتـری وارد شده است درنتیجه ملاک احتساب کاهش ویاافزایش ارزش ثمن، ثمن همان معامله است و نمیتوان ارزش ثمن که موقعیت خاص حقوقی دارد، عنوان وجهی انتزاعی از آن معامله، لحاظ کـرد درغیـراین صورت اگر نظرقضات محتـرم هیأت عمومـی دیوانعالی کشورهنگام انشاء رأی وحدت رویه پیش گفته صرف کاهش ارزش پول بر مبنای ماده 522 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی وانقلاب درامورمدنی بوده، صراحتاً در رأی پیش گفته به ماده 522 همان قانون استناد می نموده اند قدرمتیقن رأی وحدت رویه آن است که تـورم ناشی از کـاهش ارزش ثمن با ملاحظه همان معامله یا به تعبیر دیگر تورم موضوعی لحاظ گردیده است. حال فرض کنیم روندمعاملات جاری درکشوربه شکل دیگری بودیعنی بجای سیرصعودی وبی رویه املاک (به شکلی که شاهدآن هستیم )یک روند طبیعی مانند بسیاری ازکشورهای دیگرراشاهدبودیم وگاه می دیدیم که ارزش املاک نه تنها سیرصعودی ندارد بلکه روبه کاهش می باشددر این فرض آیا بازوکیل خواهان جلب ثالث بهای روز ملک را مطالبه می نمودند؟ پاسخ منفی است مضافاً اینکه اگر منظوررأی وحدت رویه استنادی کاهش ارزش پول بر مبنای ماده 522 قانون آئین دادرسی مدنی بوده باشد، با توجه به شرایط 5 گانه مندرج در این ماده اصولاً شامل مسئله موضوع رأی وحدت رویه نخواهد شد. نتیجه آنکه همانگونه که قضات محترم(شعبات دیوانعالی کشورودادگاههای تجدید نظر)درآراءبعدی خویش(بعدازصدوررأی وحدت رویه موضوع بحث)استدلال نموده اندکه:نبایدرأی وحدت رویه شماره 733 هیأت عمومی را به نحوی تفسیر کرد که عملاً رأی وحدت رویه یک رأی بیخاصیت در منابع حقوقی ورویه قضائی کشور جلـوه نماید بامطالعه مشروح مذاکرات قضات محترم هیأت عمومی دیوانعالی کشورهنگام بحث وتبادل درزمان انشاءرأی وحدت رویه 733به نظرمی رسدچنین تفکری حتی در مخیله هیچ یک از اکثریت قضات محترم هیأت عمومی دیوانعالیکشور نبوده است.
5ـنظربه اینکه درصورت مستحق للغیردرآمدن مبیع با توجه به مطالبی که بیان شده ومطابق رأی وحـدت رویه 733مورخ 15/7/1393هیأت محترم عمومی دیوانعالی کشور،مشتری حق داردغرامات واردشده را برمبنای ماده 391قانون مدنی مطالبه نمایدحالد این غرامات چه خساراتی رادربرمی گیرددرصورت وجوداختلاف بین متعاملین نیازمندرسیدگی قضائی باتوجه به ماده 391قانون مدنی می باشد(حداکثرمیزان خسارات را می توان براساس شاخص نرخ تورم اعلامی ازسوی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران تعیین نمود)فلـذا ادعای مطالبه بهـای روزملک بلحاظ تغییروافزایش(یاکاهـش قیمت چراکه این تلقـی دورازذهن نمی باشد)قیمت، فاقد مبنای قانونی می باشد.(چندنمونه ازآراء صادره از سوی قضات محترم دیوانعالی کشورو محاکم تجدیدنظربه پیوست تقدیم می گردد).
6ـ کارشناس منتخب بصورت یک سویه وبدون توجه به اسناد ومدارک طرفین اقدام به اظهارنظرنموده ومعلوم نیست کدام ملک به ایشان تعرفه شده و بدون توجه به نوع کاربری ومیزان ملک اقدام به تعیین قیمت نموده است (اگرچه درچنین مواردی بلحاظ تعددوکلاواصحاب دعوی به نظرمی رسددادگاه محترم برای جلوگیری از هرگونه شائبه وقت مشخصی را جهت اجرای قرارکارشناسی تعیین می نمودتا ملک موضوع کارشناسی درمعیت اصحاب دعوی موردبازدیدقرارمی گرفت)باتقدیم این لایحه ددرصورت عدم پذیرش درخواست اینجانب بشرحـی که درلایحه حاضرولوایح پیشین بیان شده بـدوتاًاخـذ توضیح و رفـع ابهـام از کارشناس مورد درخواست می باشدچنانچه این درخواست مورداجابت قرارنگیـردوبرخلاف مفـادمبایعه نامه خواهان جلب ثالث همچنین مفادرأی وحدت رویـه پیش گفته،همچنان دادگاه محتـرم دررابطـه با تعیین خسارات وغرامات وارده به خواهان بلحاظ مستحق للغیردرآمدن مبیع،اخذنظریه ازکارشناس راضروری بدانندارجاع امر به هیأت سه نفـره کارشناس از ریاست محتـرم دادگـاه درخواست میگـردد.استـدعادارد دستـورفرمایندازنظریه کارشناس به اینجانب تصویرداده شود.
باسپاس محمد رضـا بـوذری
وکیل خانم همایون دخت دارایی
رئیس محترم شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی شهرستان نظرآباد
بادرودوسپاس
درخصوص پرونده شماره 950146دعوی آقای شهرام کرمی بطرفیت آقای رضاآزادفلاح ودعوی شخص اخیربطـرفیت مـوکل خانم همایـون دخت دارایـی به شمـاره بایگانـی 950315پیرولوایحی که پیش تر تقدیم شده مطالبی که بشرح آتی بیان خواهدشدرا به استحضار ریاست محترم دادگاه می رساند.
1ـ درخصوص نظریـه کارشناس بـدوی طـی لایحـه ای که بشمار9510092668101932 ـ16/10/95 ثبت شده(متعاقباًطی لایحه تکمیلی دیگری ثبت شده بشماره1968مورخ20/10/95) اعتراض بعمل آمده با این توضیح که قرارکارشناسی برخلاف ادعای خواهان می باشد خواهان مدعی شده بخشی ازپلاک موضوع دعوی مستحق للغیردرآمده درصورتیکه دادگاه نسبت به کل پلاک موضوع دعوی قرار کارشناسی صادر نموده وکارشناس درنظریه خویش عنوان نموده که حسب دستورشفاهی رئیس دادگاه و... اقدام به اعلام نظر نموده متقابلاً وکیل خواهان جلب ثالث نیز نسبت به نظریه کارشناس بدوی اعتراض نموده درنتیجه وقتی اعتراض موردقبول قرار می گیرد وموضوع به هیأت سه نفره کارشناس ارجاع می شود دستمزدکارشناسی بطریق اولی می بایستی بصورت مساوی توسط معترضین پرداخت شوددرصورتیکه هیچگونه ابلاغیه ای در این خصوص نه برای اینجانب ونه برای موکل ارسال نشده وهمه دستمزد کارشناسی(27،000،000ریال) را وکیل محترم خواهان جلب ثالث پرداخت نموده ظاهراًهیچگونه اعتراضی ننموده وهمین موضوع سبب شده که ازرونـد دادرسـی واینکه چه اشخاصی به عنوان هیأت کارشناسـی انتخاب شده انـداطلاع پیدانکنم در تاریـخ 26اسفند95به اینجانب ابلاغ شـده ظرف 7روز جهت ملاحظه نظریه کارشناس دردادگاه حضوریابم درتاریخ5/1/95مراجعه شد بلحاظ عدم حضورپرسنل شعبه اول دادگاه حقوقی نه تنها به پرونده دسترسی پیدانکردم بلکه درهمان روزموفق به ثبت لایحه مبنی برحضوردرموعدقانونی نشدم وجریان طی شماره ________ مورخ 6/1/96متضمن دستورجانشین محترم حضوه قضائی نظرآبادثبت لایحه گردیده است.
2 ـ پس ازمراجعه به دفتردادگاه معلوم شده که موضوع به هیأت سه نفره کارشناسی ارجاع شده (تعیین مدت ده روز بصورت ضرب العجل برای اعلام نظرهیأت که سه روزازده روزتعطیل رسمی بوده )وهیأت بدون اینکه تماسـی با اینجانب ویا موکـل بگیرندیکطرفه ملک را موردبازدیدقرارداده اند(زمان اعلام نظریه کارشناس بدوی نیزایرادشده بودکه کارشناسی حتی الامکان درمعیت طرفین ملک رابازدیدنمایندتا شائبه تعرفه ملک دیگری به غیراز ملک موضوع دعوی ایجادنشودخصوصاًزمانیکه که طرف مقابل ادعای چندین میلیاردتومانی دارد) با این وصف معلوم نیست کدام ملک مورد بازدیدقـرار گـرفته وچرا دادگاه محترم این خواسته بحق وابتدایی اینجانب وموکل را مورد اجابت قرارنداده وهیأت محترم کارشناسان ازارسال حداقل یک پیامک نیزدریغ نمودند!؟.شاید این پرسش درذهن تداعی شود،چرا اینجانب حضوراًبه دفتردادگاه مراجعه وموضوع راپیگیری نکردم پاسخ روشن است اززمانیکه اینجانب توسط جناب آقای کاظمـی رئیس محترم دادگستری نظـرآبادوقاضی رسیدگی کننده به پرونده حاضربازداشت(به حق یابه ناحق،که تصمیم گیری با مراجع نظارتی می باشد)گردیدم سعی کردم برای جلوگیری از تنش وبر خورداحتمالی صرفاً با ابلاغیه رسمـی دردادگاه حضوریابم.
3ـ برای جلـوگیری ازاطاله کلام ایراداتـی که نسبت به قـرارکارشناسـی ومتعاقباً نسبت به نظریه کارشناس بدوی بیان شده، همان ایرادات نسبت به ارجاع به هیأت سه نفره ونظریه هیأت کارشناسی واردمی باشدلذا درصورت عدم پذیرش ایرادات بعمل آمده ارجاع به هیأت5نفره کارشناسی درخواست می گردد.دررابطه باعدم ارتباط دعوی جلب ثالث با دعوی اصلی همچنین دررابطه باصدوردستور موقت(توقیف ملک دیگری غیراز ملک موضوع دعوی ومغایرت ستون خواسته بامتن دادخواست جلب ثالث وعدم توجه دادگاه محترم نسبت به این موضوع باچنین اهمیتی که حتی درصورت عدم ایرادتوسط اصحاب دعوی موضوعی است که دادگاه محترم می بایستی رأساًبه آن توجه می نمود)مکررایرادشده ودرخصوص مبایعه نامه خواهان جلب ثالث نیزاعلام جعل شده که تصمیم گیری درموردهریک ازایرادات عنوان شده درروند دادرسـی مؤثر خواهد بود، لیکن تاکنون تصمیمی ازسوی آن دادگاه محترم نفیاًیا اثباتاً اتخاذنگردیده حداقل به اینجانب ابلاغ نگردید تصمیم شایسته از سوی آن دادگاه در خصوص ایرادات بیان شده مجدداً مورد درخواست میباشد.
باسپاس محمد رضـا بـوذری
وکیل خانم همایون دخت دارایی
جناب آقای قیومی دادستان محترم دادسرای عمومی وانقلاب شهرستان نظرآباد
بادرودوایفای ادب 16/10/95
بدواًلازم دانسته دررابطه بارفتاردرنهایت احترام جنابعالی نسبت بنده تشکرنمایم همانگونه که حضرتعالی استحضارداریددرتاریخ21/9/95اینجانب محمدضابوذری وکیل پایه یک دادگستری بادستبنددرمعیت مأمورین انتظامی (آقای محمدرضا اشکانی ومأموردیگری، حسب گزارش جناب آقای علی مرتضی کاظمی رئیس محترم دادگستری شهرستان نظرآبادمبنی برتوهین به ایشان)آن حوزه قضائی بعداز ساعاتی انتظاربه اتاق کارجنابعالی هدایت شدم جنابعالی به محض رویت بنده بادستبند،دستور فرمودید دستبندازدست اینجانب بازشودوشخصاً از اینجانب تحقیق بعمل آوردید لیکن بعدازشنیدن عرایض بنده از اتاق خارج شده و حضوراًباآقای کاظمی مذاکره ودربازگشت ابتداپروانه وکالت راازبنده اخذ،وفرمودیددردفترشمامنتظر باشم حدود45 دقیقه بعد(ساعت یک بعدازظهر)ضمن اعاده پروانه فرمودیدآزادهستم درهمان موقع به نحوه بازداشت غیر قانونی ومتعاقباًآزادی بلاقیداعتراض نمودم چراکه بنده با 32سال سابقه در دادگستری ووکالت به حقوق وتکالیف خویش آشنایی دارم فرض(فرض محال)کنیم رفتاراینجانب مجرمانه بوده دراین فرض نیزایشان حق توهین وبازداشت اینجانب رانداشتند دررابطه با رفتاروبکارگیری الفاظ توهین آمیز(باصدای بلنددستوردادند بیایندبنده راگردنبندبزنند!!؟؟)وبازداشت غیرقانونی ازآقای کاظمی درمراجع قضائی ذیصلاح اعلام جرم نموده ام .باتوجه به پیشینه وحسن نیت ومسؤلیت جنابعالی درراستای دفاع ازحقوق شهروندان، رجاءواثق داریم هرآنچه راکه شاهدوناظربوده اید رابیان خواهیدفرمودیدازاینکه با ارسال این مرقومه وقت شماراگرفته ام پیشاپیش پوزش می طلبم مراتب جهت اطلاع اعلام می گردد.
رونوشت :ریاست محترم دادگستری استان البرزجهت اطلاع
بازپرس محترم شعبه اول دادسرای عمومی وانقلاب شهرستان نظرآباد
بادرودوسپاس
احتراماً به استحضارمی رساند: درتاریخ4/7/96ابلاغیه ای صادره ازسوی آن شعبه محترم بازپرسی ،ازطریق سامانه ابلااغ به اینجانب ابلاغ شده (پرونده شماره بایگانی960723 وپرونده شماره9609982670200624)تاظرف 7روزپس ازابلاغ جهت ادای توضیح درآن شعبه محترم بازپرسی حضوریابم.
نظر به اینکه دررابطه با چه موضوعی قراراست از اینجانب تحقیق بعمل آید(به عنوان متهم یا مطلع و...)معلوم ومشخص نمی باشد پیرو لایحه ارسالی مورخ5/7/96استدعادارددستورفرمایند موضوع پرونده وعلت حضوررابه اینجانب ابلاغ نمایند بدیهی است درصورت ابلاغ واطلاع از علت حضوربرابرمقررات قانونی اقدام خواهدشد.(تصویرلایحه پیشین پیوست است)
باسپاس فراوان محمد رضا بوذری
رونوشت : جناب آقای قیومی دادستان محترم دادسرای عمومی وانقلاب شهرستان نظرآبادجهت اطلاع (تصویربرگ ابلاغیه ولایحه مورخ5/7/96به پیوست تقدیم می گردد).
ریاست محترم دادسرای عمومی وانقلاب تهران( کارکنان دولت)
باسلام وایفای ادب
احتراماًبه استحضارمی رساند: اینجانب محمدرضابوذری وکیل پایه یک دادگستری دارای پروانه وکالت شماره 9706(دارای بیش از 16سال سابقه کاردردادگستری تهران و 15سال سابقه وکالت)درپرونده شماره بایگانی950315شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی شهرستان نظرآبادبوکالت از طرف خانم همایون دخت دارایی اعلام وکالت نمودم درجلسه دادرسی شرکت و حسب وظیفه ای که داشتم ایرادتی را در رابطه با نحوه طرح دعوی از سوی خواهان جلب ثالث و اعلام جعل نسبت به سند ابرازی و.... مطرح نمودم .
1ـ بعد از سپری شدن حدوداً یک ماه از جلسه دادرسی،از آنجا که ابلاغیه ای برای اینجانب و موکل ارسال نشده بود حضوراًبه دفتر دادگاه مراجعه ومشاهده نمودم که دررابطه باایراتی که عنوان شده بود نفیاًیااثباتاً تصمیمی اتخاذنگردیدلایحه ای تنظیم وجهت اخذ دستورثبت به رئیس محترم دادگاه (آقای علی مرتضی کاظمی ریاست دادگستری شهرستان نظرآبادورئیس شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی این شهرستان)مراجعه نمودم ایشان پس از رویت لایحه اظهارداشتندکه ضرورتی به پذیرش لایحه نیست علی رغم اصرار وخواهش اینجانب،از پذیرش لایحه و دستورثبت خودداری فرمودندبه ناچاربه اداره پست مراجعه واز طریق پست لایحه را ارسال داشتم (نسخه ای از لایحه و رسید پستی به پیوست شماره 1تقدیم می گردد).
2ـ اوایل آذرماه شخصی بنام آقای اسدی که خودراکارشناس معرفی کرده بودندبااینجانب تماس گرفتندتا ملک موضوع دعوی رابه ایشان تعرفه نمایم جهت پیگیری لایحه تقدیمی که از طریق پست ارسال داشته بودم واطلاع از جریان دادرسی وتماس کارشناس به دفتر دادگاه مراجعه لیکن مشاهده شدکه چون گذشته هیچ دستورقضائی دررابطه با لایحه اینجانب صادرنشده لایحه دیگری (به اختصارلایحه پیشین) تنظیم ودرخواست نمودم با هزینه شخصی از دادخواست دعوای اصلی به اینجانب با هزینه شخصی تصویرداده شود (پیوست شماره2)درتاریخ 21/9/95 حضوراً به دفترآقای کاظمی مراجعه ودفترایشان لایحه را ازبنده اخذوبه نظرایشان رساندند بعداز دقایقی آقای کاظمی بنده را صدازدندبا اجازه رئیس دفتر وارد اتاق آقای رئیس شدم ودربدوورودم ابتدا لایحه را به اینجانب مستردنمودندوگفتندچراباکارشناس همکاری نمیکنیدو....عرض کـردم اگرقراراست قرارکارشناسی در معیت اصحاب دعوی اجراشود علی الاصول می بایستی قرارلازم صادروبه اصحاب دعوی ابلاغ شودوالا پرونده ای که دارای چندوکیل واصحاب دعوای متعدد می باشدنمی توان هماهنگی لازم را بعمل آوردکه ایشان با این پیشنهاد مخالفت نمودندسپس پیشنهاد نمودند که بهتره موضوع را با صلح وسازش حل وفصل نماییم که اینجانب در پاسخ اعلام داشتم که باید به موکل منتقل نمایم با اصرار بنده دررابطه اخذفتوکپی موافقت نمودند لیکن ازدستور ثبت لایحه خودداری فرمودند که با اعتراض اینجانب مواجهه شدند ناگهان عصبانی شـده و گفتند بـرو بیرون یک آدم بیکار هستی و فقط لایحه می نویسی اگـر نـروی بیرون دستـور میدهـم بندازندت بیرون گفتم متأسفم این رفتار شما قانونی نیست گفتند برو بیرون تو کی هستی میگویـی باید از صدور قرار کارشناسی عدول کنم و....گفتم آقای رئیس من کسی نیستم قلـم دست شماست وتصمیم نهایـی را شما میگیریداین رفتار شما در شأن رئیس دادگستری نیست بیشتر دستور پشت میزی است بنده در نهایت احترام وادب لایحه ای را به شما تقدیم کردم شما حق ندارید اینگونه با ارباب رجوع رفتارکنید کدام کلام بنده خدای ناکرده توهین آمیز بوده که شما را برآشفته کرده؟ با صدای بلند به دفترش گفتند زنگ بزنید بیایند به ایشان گردنبندبزنند!!!!؟؟؟؟؟ (بین اتاق رئیس ودفتر ایشان دارای یک درب می باشدکه ازدفتربایدوارد اتاق رئیس شد)گفتم گردنبند به سگ می زنندودراتاق رئیس دفتر ایشان نشستم در همین لحظه یکی از سربازان وارد اتاق دفتر شد بنده را به صورت ناشایستی دستبند زدند و ساعاتی پشت در اتاق در مقابل ارباب رجوعی که مدام در آمدورفت بودند(ساعت حدود30/9صبح بود) منتظرماندیم حدود یک ساعت ونیم بعد سرباز مربوطه همراه با گزارشی (گزارشی که آقای کاظمی خطاب به دادستان محترم دادسرای عمومی وانقلاب شهرستان نظرآبادتنظیم کرده بودند)اینجانب را با همان دستبند در هر دو دست به طبقه پایین (دفتر جناب آقای محمد قیومی دادستان محترم )هدایت نمودند تاحدود ساعت 12 ظهردر دفتر دادستان منتظرماندیم که وارد اتاق جناب دادستان شدیم ایشان با رویت بنده دستوردادند که دستبند را باز کنندابتدا ماجرا را از بنده پرسش نمودندماجراراتوضیح دادم بدواًبه اینجانب توصیه نمودندکه از آقای کاظمی عذرخواهی کنم تا موضوع خاتمه یابدوقتی با مخالفت بنده روبروشدندفرم اظهارات متهم را تکمیل وبه اینجانب باعنوان توهین به ریاست دادگستری (آقای کاظمی مدعی شده بودند بنده گفته ام که شما زیرمیزی میگیرید!!!؟؟؟؟ یک وکیل دادگستری با حدود32سال سابقه کار دردادگستری ووکالت باید از لحاظ عقلی محجورباشدتا چنین جملات مجرمانه ای رابه زبان جاری نماید و..) تفهیم اتهام کردندبنده اظهارات خویش را مکتوب نمودم در همین لحظه جناب دادستان گفتندناچارهستندبرای بنده قرارصادرنمایندکه درپاسخ اظهار داشتم بنده اگر مرتکب جرمی شده ام با کمال میل حاضرهستم مجازات شوم دادستان محترم با شنیدن پاسخ بنده فرمودند لحظاتی در اتاق ایشان منتظربمانم تا شخصاً با آقای کاظمی صحبت کنند و اتاق را ترک کردندبه فاصله حدوداً نیم ساعت بعد برگشتندواز بنده خواستند که دردفترایشان منتظر بمانم(البته پروانه بنده را اخذنمودند) حدود 45دقیقه بعد بنده را صدازدند وضمن اعاده پروانه فرمودندکه آزاد هستم ومی توانم بروم از ایشان گله کردم که اگر مرتکب جرمی نشده ام چرا چند ساعت بایددر بازداشت قراربگیرم!!؟؟؟ اگر مرتکب جرمی شده ام چرا باید بلاقید آزادشوم؟؟؟حتی باشخص مجرم واقعی نیزاینگونه رفتارنمی کنندواگرمرتکب جرمی(فرض محال) هم شده باشم قانون حقوق وتکالیف طرفین راروشن کرده و.....که جناب دادستان محترم در نهایت احترام ازبنده خواستندکه از موضوع بگذریم وفرمودنداگرچه نمی بایست این موضوع رخ می دادو....
باتقدیم این شکواییه از آقای علی مرتضی کاظمی به عنوان رئیس دادگستری شهرستان نظرآبادورئیس شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی نظرآبادتحت عنوان خودداری از پذیرش لایحه (عدم ثبت لایحه)وتوهین ( دستوردادندبیایند وبه بنده گردنبندبزنند!!!؟؟؟؟) وبیش از4ساعت بازداشت غیرقانونی (بشکلی که شرح داده شد)اعلام جرم می نمایم تقاضای رسیدگی برابر موازین قانونی را از ریاست محترم دادسرای عمومی وانقلاب (کارکنان دولت) دارم .
اول خداوندسپس اظهارات جناب آقای محمدقیومی دادستان محترم(همانگونه که پیشتربیان شدایشان ومدیردفترایشان از ابتدا تا انتها درنهایت احترام بااینجانب رفتارنمودند)وکارمندان دفتـری ایشان ورئیس دفتـرآقای کاظمی و مأمور انتظامی که به دستوررئیس به بنـده دستبند زدندوچندین ساعت در بازداشت نگاه داشتندومأموردیگری که لباس شخصی به تن داشت و با بـی سیـم بنده را همراهی میکردند(مبادافراررابرقرارترجیح دهم)رابه عنوان گواه معرفی می نمایم اینکه چه خواهند گفت را به خودشان وخدایشان واگذار می نمایم.
باسپاس فراوان محمد رضا بـوذری
رونوشت: ریاست محترم دادگستری استان البرزجهت اطلاع وپیگیری
(تصویرلوایح تقدیمی خطاب به رئیس محترم شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی شهرستان نظرآبادبه انضمام تصویرنامه خطاب به جناب آقای قیومی دادستان محترم دادسرای عمومی وانقلاب شهرستان نظرآبادبه پیوست تقدیم می گرددلایحه مربوط به،اعتراض به دستورموقت قابل تأمل می باشدبااین توضیح که پلاک ثبتی توقیف شده ارتباطی باپلاک ثبتی موضوع دعوی نداردو تا زمان ارسال این نامه تصمیمی اتخاذنشده است)
ریاست محترم دادگاه عمومی تهران(مجتمع قضائی کارکنان دولت)
باسلام وایفای ادب
احتراماًبه استحضارمی رساند: اینجانب محمدرضابوذری وکیل پایه یک دادگستری درپرونده شماره بایگانی950442برعلیه آقای علی مرتضی کاظمی رئیس دادگستری شهرستان نظرآبادبلحاظ توهین وبازداشت غیرقانونی اعلام شکایت نموده که ازسوی شعبه14بازپرس محترم دادسرای عمومی وانقلاب کارکنان دولت منجربصدور قرارمنع تعقیب بشماره 9509972133400527مورخ22/12/1395گردیده ودرتاریخ27/1/96به اینجانب ابلاغ شده اعلام اعتراض نموده باتوجه به مطالبی که بشرح آتی بیان خواهدشد،نقض قرارصادره ورسیدگی مورددرخواست می باشد.
1-برابرمحتویات پرونده بازپرس محترم ازاینجانب وشهود اینجانب تحقیق بعمل آورده ، جهت احرازواقع ابتداموضوع راازدادستان محترم شهرستان نظرآباداستعلام نموده که باتوجه به پاسخ واصله بازداشت اینجانب به صراحت موردتأئیددادستان محترم نظرآبادقرارگرفته است.
2- بازپرس محترم مجدداً بعدازوصول استعلام وپاسخ واصله ازطرف دادستان محترم نظرآبادبااعطای نیابت قضائی به دادسرای نظرآباد اعلام داشتندتاازمنشی(مدیردفتر)آقای کاظمی رئیس دادگستری نظرآباد،همچنین مأمورانتظامی که اینجانب رابادستبنددربازداشت قرار داده بودتحقیق بعمل آورندمأمورانتظامی به صراحت اعلام داشتندکه بازداشت اینجانب به دستورآقای کاظمی بوده ،اینکه این مأمور اعلام داشته که فقط 5دقیقه اینجانب را بازداشت نموده و یا اینکه ایشان ومنشی آقای رئیس اعلام داشتندبنده اقدام به هیاهونمودم وتوهینی ازسوی آقای کاظمی صورت نگرفته کاملاًکذب می باشد چراکه این اشخاص قبل از دستوردستبند(البته گفتندگردنبند)دراتاق آقای کاظمی حضورنداشتندتاشاهدگفتگوی مادونفرباشندتنهاشخصی که شاهدماجرابوده آقای مدیردفتربوده آنهم زمانی که آقای کاظمی باصدای بلندفریادزدندکه زنگ بزنیدبیایندایشان راگردنبندبزنند... قضاوت را به ریاست محترم دادگاه واگذارمی نمایم اظهارات مأمورانتظامی کاملاً تلقینی ومتناقض می باشداین مأمورازیک طرف اعلام داشته اینکه چه اتفاقی بین اینجانب وآقای کاظمی رخ داده بی اطلاع می باشد ،درواقع این اظهاردرست می باشدچون زمانیکه بین ماگفتگویی که صورت گرفته مأمورحضورنداشته همین مأمورمدعی شده که بنده گفته ام قاضی دادگستری بودم و....وقتی ایشان خودش می گویدکه در اتاق آقای کاظمی نبوده تا شاهدبحث ماباشدپس از کجاشنیده که بنده اقدام به هیاهونموده وتوهین کردم و... ولی همین مأموردربخش دیگری ازاظهارات خویش بیان داشته که بنده اقدام به هیاهوو.... نموده ام وشاهدبوده که توهینی از سوی آقای کاظمی صورت نگرفته؟؟؟؟ بازپرس محترم با اتکاءبه همین بخش ازاظهارات مأمور مربوطه وقوع بزه ادعایی اینجانب (توهین لفظی آقای کاظمی نسبت به اینجانب که با صدای بلنداعلام داشته بودند... زنگ بزنیدبیایندایشان راگردنبندبزنند...)رامحرز ندانسته واقدام به صدورقرارمنع تعقیب نمودندچگونه ممکن است که بازپرس محترم آن بخش از اظهارات گواهان(ازکارمندان وزیر مجموعه آقای رئیس دادگستری هستند)که به نفع آقای کاظمی بوده رادرقرارصادره لحاظ قراردادندولی بخش دیگراظهارات همین کارمندان(بازداشت غیرقانونی آنهم بادستبند) که به ضررآقای کاظمی است رانادیده گرفته وبا توجیه (بازداشت درمدت کوتاه)از کنارآن میگذرد؟؟ بلحاظ شهادت کذب وخلاف واقع منشی آقای کاظمی ،ایشان رابه خدامی سپارم.
3- فرض کنیم(فرض محال)بنابه ادعای آقای کاظمی اینجانب اقدام به هیاهونمودم بااین فرض کدام قانون به ایشان اجازه می دهدکه دستوربازداشت اینجانب راصادر نمایند؟هرشخص آگاه به قواعددادرسی با رویت پرونده به این نتیجه خواهدرسیدکه آقای کاظمی با ذهنیت خاصی با اینجانب به عنوان وکیل خوانده رفتار می کردندچگونگی روند دادرسی نیز مشخص است چراازگرفتن لوایح خودداری میکردند؟اگرایشان درهمان تاریخی که اینجانب رابازداشت نمودنددستورثبت لایحه(که این موضوع از تکالیف اولیه ایشان است)راصادرمیکردندهرگزاین حادثه بقول ایشان هیاهو(که کاملاًکذب است)رخ نمی داد آقای دادستان نظرآباداعلام داشتندکه حوالی ظهراینجانب رابا دستبندرویت نمودند...آیا جناب دادستان باتوجه به وظایف مهمی که دارندوباعنایت به سوگندی که یاد کردند می توانند با قاطعیت بگویندکه چه مدت زمانی با دستبنددردفترایشان در انتظارورودبه اتاق ایشان بودم؟ای کاش جناب دادستان از مدیردفتروپیش خدمت خویش می پرسیدندکه چه مدت دردفترایشان درمعیت دومأموروبادستبندمنتظرماندیم؟آقای دادستان اعلام داشتند که رئیس دادگستری نظرآبادطی صورتجلسه ای برعلیه اینجانب اعلام جرم نمودندهنگام حضوردراتاق دادستان ایشان بدواً دستوردادندکه دستبندرابازکنندسپس فرم مخصوص اظهارات متهم راتکمیل به اینجانب تفهیم اتهام نمودندآقای کاظمی مدعی شده بودندکه بنده گفته ام شما زیرمیزی می گیرید؟؟؟!!!!وقتی اعلام داشتم که هرگزچنین جملاتی اززبان بنده جاری نشده واین ادعا کذب محض می باشدآقای دادستان اعلام داشتندکه ناچارهستندبه ادعای آقای رئیس رسیدگی کنندوقصددارندبرای اینجانب قرارتأمین صادرنمایندکه بنده اظهارداشتم قادربه ارائه هیچگونه تأمینی نیستم واگر مرتکب جرمی شده ام حاضرهستم برابرقانون بااینجانب رفتارشودوحاضرهستم به زندان بروم که جناب دادستان با شنیدن اظهارات بنده ازادامه رسیدگی خودداری وازاینجانب خواستندکه ازآقای کاظمی عذرخواهی کنم وقتی حاضر به عذرخواهی نشدم (چراکه اعتقادداشته ودارم هرگزرفتاری نه تنهامجرمانه بلکه غیرحرفه ای نیزنه دراین دادگاه ونه دردادگاه دیگری نداشته ونخواهم داشت)شخصاًباآقای کاظمی بصورت حضوری صحبت کردندودرمراجعت به اتاق خودشان پروانه وکالت راازبنده اخذ وخواستندکه در دفترایشان منتظر بمانم دراین فاصله که شایدیک ساعت طول کشید نیزآزادنبودم اولاً پروانه وکالت راازبنده گرفته بودند که این اقدام خودنوعی اخذتأمین بودثانیاًهمان مأموری که گفته 5دقیقه در بازداشت بودم ؟؟؟!!!لحظه ای اجازه ندادنداز دفتردادستان خارج شوم حتی اجازه ندادندبا شخصی که همراهم درسالن دادگستری منتظر بودندمکالمه داشته باشم هرچندازمأمورمربوطه بیش ازاین نمی توان انتظاردیگری داشت اینکه چراجناب دادستان صورتجلسه ای که آقای کاظمی برعلیه اینجانب اعلام جرم کرده بودندوصورتجلسه ای که شخصاًتنظیم وازاینجانب تحقیق و سپس تفهیم اتهام کرده بودندرا زمان اجرام نیابت قضائی پیوست نکردندتاجناب بازپرس رویت نمایندجای تأمل دارد.حدودساعت یک بعدازظهرآقای دادستان از بنده خواستندکه از موضوع بگذرم ... و پروانه وکالت را اعاده نمودندکه با اعتراض بنده روبروشدندکه اگرمرتکب جرمی شده ام چرابایدبلاقیدآزادشوم واگر نه چرا بیش ازچندساعت دربازداشت بودم جناب آقای قیومی دادستان محترم نظرآباد اولاًدرنهایت احترام بابنده رفتارکردندواز اتفاقی که رخ داده بودابرازتأسف کردندثانیاًازبنده خواستندکه ازموضوع بگذرم وصرفاًبه احترام ایشان دفتردادستانی راترک کردم .
ریاست محترم دادگاه:سابقه اینجانب در دادگستری تهران(بیش از16سال کار) مشخص است بارهابه عنوان کارمندنمونه ومدیرنمونه و....موردتشویق رؤسای خویش قرارگرفته ام وطی حدود 16سال وکالت نیزتاکنون نام بنده نه تنها دردادسرای انتظامی کانون وکلا ، بلکه درهیچ مرجع دیگری به عنوان متهم ویاهرعنوان دیگری ثبت هم نشده چه رسد به اینکه مرتکب جرمی شده باشم به شخصی می توان چنین رفتاری را نسبت دادکه حداقل در چنین مسائلی سابقه سوء داشته باشدشخصی با سن وسال وسابقه بنده باید محجورباشدکه بیایدو به رئیس دادگستری یک شهرستان بگویدکه شما زیرمیزی میگیرید!!!!.باتوجه به مراتب رسیدگی ونقض قرارمنع تعقیب ازمحضرریاست محترم دادگاه درخواست می گردد . باسپاس محمدرضا بوذری( شاکی)
بازپرس محترم شعبه اول دادسرای عمومی وانقلاب شهرستان نظرآباد
بادرودوسپاس
احتراماً درتاریخ23/7/96ابلاغیه ای ازسوی آن شعبه محترم بازپرسی صادرودرهمان تاریخ ازطریق سامانه ابلااغ ودرشهرتهران به اینجانب ابلاغ شده ( شماره بایگانی960723 وپرونده شماره9609982670200624) تاظرف 5روزپس ازابلاغ درخصوص شکایت جناب آقای علی مرتضی کاظمی(رئیس محترم دادگستری شهرستان نظرآباد )با عنوان توهین وافترا، جهت ادای توضیح درآن شعبه محترم بازپرسی حضوریابم به استحضارمی رساند.
1_نظربه اینکه محل سکونت و اشتغال اینجانب شهر تهران وخارج از حوزه قضائی شهرستان نظرآبادمی باشد مستنداًبه ماده 119قانون آئین دادرسی کیفری احضارمتهمی که خارج از حوزه قضائی آن شهرستان باشد می بایستی از طریق اعطاءنیابت قضائی صورت پذیرد استدعادارددستورفرمایند تحقیق از اینجانب به عنوان متهم پیرامون موضوع ادعایی برابر قانون پیش گفته بعمل آورند.
2_ درماهیت شکایت وچگونگی طرح دعوی از سوی شاکی محترم بایدگفت که جناب آقای علی مرتضی کاظمی درمقام قاضی رسیدگی کننده به پرونده شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی نطرآباددرتاریخ21/9/95 من غیر حق و بدون اینکه دلیلی برای رفتار خویش داشته باشند اینجانب رابا دستبندچندین ساعت دربازداشت نگاه داشتندودرهمان تاریخ طی شکواییه ای باعنوان توهین وافترابر علیه اینجانب به دادسرای عمومی وانقلاب شهرستان نظرآباداعلام جرم نمودنددادستان محترم(جناب آقای قیومی)شخصاًازاینجانب تحقیق بعمل آوردندپس ازتفهیم اتهام واستماع اظهارات اینجانب (باردّادعای شاکی محترم وبا وساطت دادستان محترم)درهمان روز بلاقیدآزاد گردیدم اینکه موضوع شکایت منجربه چه تصمیمی شده بی اطلاع می باشم شکایت پیشین شاکی محترم بدون دلیل بوده وصرفاًبرای اینکه بازداشت غیرقانونی وخلاف شأن قضائی که مرتکب شده بودندرا توجیه نماینداقدام به شکایت کرده بودند (قرارصادره از سوی بازپرس محترم شعبه 14دادسرای ناحیه28تهران حاکی ازآن است که شاکی محترم ازشکایت خویش اعلام گذشت نموده بودندتصویرقراربه پیوست تقدیم می گردد).حال چه عامل یاعواملی سبب شده تا شاکی محترم برای باردوم وباگذشت بیش از9ماه باهمان عناوین پیشین بر علیه اینجانب طرح شکایت نمایندموضوع را قابل تأمل می نماید!؟لذاباتوجه به مطالب بیان شده طرح شکایت مجدّدازسوی شاکی محترم با همان عناوین سابق فاقدوجاهت قانونی بوده وواجدامرمختومه می باشدضمن ردّادعای مطرح شده اتخاذ تصمیم شایسته ازسوی بازپرس محترم مورددرخواست می باشد.
باسپاس فراوان محمدرضا بوذری
رونوشت : جناب آقای قیومی دادستان محترم دادسرای عمومی وانقلاب شهرستان نظرآبادجهت اطلاع .
رئیس محترم شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی شهرستان نظرآباد
بادرودوسپاس
درخصوص پرونده شماره 950146دعوی آقای شهرام کرمی بطرفیت آقای رضاآزادفلاح ودعوی شخص اخیر بطـرفیت مـوکل خانـم همایـون دخت دارایـی باعنوان جلب ثالث شمـاره بایگانـی 950315به استحضار ریاست محترم دادگاه می رساند.
درتاریخ 26/12/95ازطریق ابلاغ الکترونیک به اینجانب ابلاغ گردیده تا ظرف 7روزجهت ملاحظه نظریه کارشناس درآن دادگاه حضوریابم درتاریخ5/1/1396(اولین روزکاری بعدازتعطیلات ودرمهلت مقرری که دربرگ ابلاغیه ذکرشده بود)به دفتردادگاه مراجعه لیکن مشاهده گردیدکه اتاق دفتروشعبه اول دادگاه پلمپ بوده وهیچ یک ازپرسنل درمحل نبوده تاپاسخگوی ارباب رجوع باشندبه ناچارطی شرحی موضوع رابه جانشین محترم حوزه قضائی نظرآباد (رئیس محترم شعبه102دادگاه جزایی نظرآباد)اعلام نموده وایشان نیزدستورثبت لایحه راصادرفرمودند(لایحه مورخ5/1/96به پیوست تقدیم می گردد)متأسفانه بعلت عدم حضورکادردفتری موفق به ثبت لایحه نشده ام باتقدیم این لایحه استدعادارددستورفرمایند پرونده جهت مطالعه واخذفقوکپی از نظریه کارشناس دراختیار اینجانب قرارگیرد.
باسپاس محمد رضـا بـوذری
وکیل خانم همایون دخت دارایی
ریاست محترم شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی شهرستان نظرآباد
بادرودوسپاس
درخصوص پرونده شماره 9509982668100144دعوی آقای شهرام کرمی بطرفیت آقای رضاآزادفلاح و دعـوی شخص اخیربطرفیت مـوکل خانم همایـون دخت دارایـی تحت عنوان جلب ثالث به شمـاره بایگانی 950315 پیرومطالب بیان شده در جلسه دادرسی 14/6/95 مطالب آتی را به استحضارریاست محترم دادگاه می رساند.
1 ـ بی گمان قانونگـذار عاقل وآگاه در مقام بیان را از بنیاد نهادن دعوی جلب ثالث هدفی است اینکه آیا ثالث قانون مدنی مندرج در مواد 196 و 231 با ثالث قانون دادرسی مدنی موضوع مواد 135 تا 140 آن قانون از نظر مفهومی هم پایـه اند یا خیر خـود مقوله ای است جدی و چالش برانگیز. در حقوق مدنی ثالث به کسی گفته می گویند که جزء طرفین دعوی و قائم مقام آنها نباشد. ما قائم مقام خاص وعام را داریم. بازماندگان شخص و انتقال گیرنده اموال حقیقی و تعهدات قائم مقام هستند این پرسش جـدی مطرح است که اگر مراد قانونگذار از ثالث در آیین دادرسی مدنی همان ثالث حقوق مدنی است در این پرونده موکل چگونه مجلوب ثالث است؟! مگرنه آنکه موکل انتقال دهنده ملک به خوانده اصلی یا همان خواهان جلب ثالث است؟! آیا بطلان انتقال موجب از بین رفتن مسئولیت قراردادی و مفهوم قائم مقامـی است؟ آیا بدیـن سان انتقال دهنده ثالث موضوع مواد پیش گفته در قانون پیش گفته می شود؟ این تبدیل و تغییر چگونه و بر چه مبنایی رخ می دهد؟
2ـ گرچه ماده 135 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی وانقلاب درامورمدنی در تغییر مفهوم ثالث و فلسفه وضع این نوع دعوی گذرا از روی موضوع عبور کرده اما حقـوق دانان دو گزینه را مطـرح کردنـد؛ جلب ثالث برای تقویت موضع دفاع یا بار کردن مسئولیت دعوی اصلی به فرض ثبوت ادعای خواهان . مجلوب ثالث حق دارد بداند به کدام دلیل به دادرسی فراخوانده شده تا تدارک دفاع ببیند. دادخواست خواهان هدف دوم را نشانه گرفته ودر این باره باید گفت که حق در یک بخش بندی کلی به عینی و دینی تقسیم می شود. حق عینی که دربرگیرنده مالکیت انتفاع و ارتفاق است حق فرد است بر مال .امتیازاتی مانند تعقیب و تقدم را در بر دارد . در برابر همگان قابل استناد است پس اگـر «الف» را «ب» دعوایی برپا داشت و مـوردی از حقوق عینی را درخواست کرد نمی تواند مدعی شود که مال در ید «ج» است یا حق عینی توسط او از بین رفته و محکومیت «ج» در برابر «الف» را خواستار شود که این همان دعوی جلب ثالث منظور نظر آیین دادرسی مدنـی دانان است اما در حق دینی شخص در برابر دیگری محق یا متعهد است. این رابطـه دوسویه به دیگران تسری پیدا نکرده و ایشان نمی توانند و نمی بایست به دادرسی فراخوانده شوند نه به عنوان شخص ثالث و نه هیچ عنوان دیگری. فشرده آنکه به نظر می رسـد دعوی جلب شخص ثالث منحصر به موردی است که حقوق عینـی موضوع دعوی باشد و در این پرونده استرداد وجه و خسارات اعم از اینکه آن را قراردادی یا غیرقـراردادی بدانیم موضوع دعـوی است (البته قراردادی بودن یا نبودن مسئولیت ادعا شده از جنبه های دیگری مهم است که در جای خود بدان پرداخته و تأثیرش را آگاه خواهیم کرد) خواهان اصلی مدعی حق دینـی بر خوانده اصلـی است پس ایشان نمی توانند در قالب دعـوی جلب ثالث تعهـد شخصی خویش در برابر دیگری را به دوش موکل بیاندازد اگر ادعایی دارند می بایست دعـوی مستقل طرح کرده تا آن را پاسخ بگوییم. به نظـر می رسد کمتریـن خواسته موکـل هم اکنون آن است که دادگاه نسبت به این موضوع اظهـارنظـر کرده، در صورت پذیرش استدلال دادخواست خوانده اصلی را از قالب دعوی جلب ثالث خارج کرده و قانوناً تصمیم گیری فرمایند
3ـ نکته دیگـری که پـی گرفت استـدلال بنـد پیشین است و بحث وحدت منشاء و ارتباط کامل را به دعـوی
جلب ثالث واردمی کند این است که در دعاوی دینی خوانده نمی تواند دیگری را به دادرسی فراخواند چه خواهان با رویکردی شخصی که ناظر به حقوق دینی است وی را طرف خطاب قرار داده و مسئول می داند و می شناسد. صـدور حکـم بـر علیـه دیگـری هم خارج از خواسته خواهان است و هم شاید با نفع وی معارض باشـد اگر استدلال شود که مجلوب ثالث به عنوان انتقال دهنده وصف قائـم مقام معکوس را دارند دعوی جلب ثالث بـی معنی می شـود اگر ایشان بواقع ثالث هستند موضوع حق دینـی است و فراخواندن ایشان به دادرسی ممکن نیست پس چنانکه پیش تر آمد دعوی کنونی را نباید جلب ثالث دانست و قالب دیگری را باید برگزید و بر آن اساس تصمیم گرفت آیا دادخواست و دعوی شرایط لازم را برای رسیدگی دارند یا خیر ؟( دادخواست و دعوی شرایطی دگرسان دارند که توضیح آنها از این بحث خارج است ) اگر فرض شود دعوی مشمول عنوان جلب ثالث است و به فرض ثبوت دادگاه خوانده اصلی را در برابر خواهان اصلی محکوم کرده و موکل را در برابر ایشان گرچه به ظاهر ایراد بیان شده در فراز نخست این بند مرتفع می شوند اما ایراد دیگری رخ می نماید در پرونده با دو اجرائیه روبرو خواهیم بود و این خلاف رویه در آیین دادرسی مدنی است . پس از این جهت نیز دعوی کنونی جلب ثالث نیست و باید این ایرادمورد رسیدگی قرار گیرد .
4ـ به فرض که همه این گذرگاهها را به سلامت عبور کنیم همچنان دعوی مشمول امور جلب ثالث نیست میزان کمی و عددی مسئولیت موکـل به فرض ثبوت همسان با مسئولیت خوانده اصلی در برابر خواهان نیست. پس اگـر با آمـوزه حقوق عینی و دینی که ذهنمان بدان عادت ندارد یا کـم تر عادت دارد نتوان ایراد ما را پذیرفت با نمونـه ساده عرفـی می توان استدلال را به سرانجام رساند چنانکه پس از تصمیم گیری در امر شکلی و هنگام ورود در امر ماهیت خواهیم نوشت برآیند ادعای خوانده اصلی به طرفیت موکل در بهترین حالت نیز حکم به مبلغی می کند کم تر از آنچه ایشان باید به خواهان اصلی بدهند. صد البته که همه خواسته های خواهان اصلی نیز در خور پذیرش نیست اما تمامیت این دفاع ناظر به بحث های ماهوی است که اکنون از آن فارغیم اما کمتریـن تأثیرش در شکـل آنکه بر پایـه آمـوزه بخش بندی حقوق عینـی و دینـی با تکیه بر استدلالـی معکوس و از پایین به بالا بر مبنای عدد و رقـم محکومیت در فرض ثبوت ادعا دعـوی را از شمول عنوان جلب ثالـث خارج می کند . حال پس از آن چه خواهد شـد بحثی است دیگر که بی صبرانه تصمیم دادگاه محترم را نفیاً یا اثباتاً ،مستدلاً و مستنداً مورددرخواست می باشد.
درصورت عدم پذیرش استدلال بعمل آمده در بندهای1تا4و عدم تفکیک دادخواست دعوی اصلی بادادخواست جلب ثالث توجه دادگاه را به مطالبی که بشرح آتی(بندهای 7و6و5 ) بیان خواهد شد جلب می نماید.
5 ـ مبایعه نامه ارائه شده از سـوی آقای رضاآزادفلاح در دو قسمت توسط ایشان جعل و الحاق صورت گرفته است اول: این مبایعه نامه در تاریـخ 17/4/82هم زمان با تنظیم وکالتنامه شماره 74111دفتر اسنادرسمی 5 تنظیم شده درصورتیکه نامبرده بدون اذن موکل تاریخ 29/2/69 را الحاق نموده است .دوم: در بین سطر2و3 بند 2 یک بنددیگری به مبایعه نامه پیش گفته الحاق نموده است ادعای جعـل در جلسه دادرسـی پیشین نیز مطرح گردید علی الاصول می بایستی نسخه جعلی مبایعه نامه از خواهان دعوی جلب ثالث اخـذ ودر صندوق دادگاه ضبط می گردیـد که چنین نشده ، فـلذاارجاع امر به کارشناس دررابطـه با جعـل والحاق صورت گرفته از ریاست محترم دادگاه درخواست می گردد .
6ـ خریدارآقای رضا آزاد فلاح ملک موضوع معامله را با وضعیت مـوجـود ( به اصطلاح عامـه و عـرف رایج بصورت کلیـدی با ثمن بسیار ناچیز8هکتار زمین در قبـال پنجاه میلیـون ریال خریـداری نموده است) اقدام به خرید نموده ودربند 2 متعهد شـده پاسخگـوی هر گتونه ادعای احتمالی باشد در واقـع در صورت بروز هرگـونه کشف فساد شخصاً پاسخگو باشد در نتیجه با ادعای مستحق للغیـر در آمدن بخشی از ملک موضوع معامله(اگـر چه تا کنون این ادعـا به اثبات نرسیده)نمـی توانـد از فـروشنده در خواست غرامات نماید.
7ـ اساساًبین خواهان دعوی اصلی و خواهان جلب ثالث تبانی صورت گرفته و نتیجه این تبانی سبب طرح دعوای حاضرگردیده بهترین دلیل دادنامه های کیفری مبنی برمحکومیت آقای شهرام کرمی که در دادخواست جلب ثالث بدان استنادشده است معمولاًعرف جامعه به این صورت می باشدوقتی معاملاتی بین اشخاص وبا تنظیم اسنادعادی صورت می پذیردفروشنده کلیه اسنادی را که فروشنده قبلی دریافت نموده را به خریداراخیر منتقل وتحویل می نمایدحال چرا با وصف ادعا مبنی بر انتقال ملک از سوی آقای رضا آزاد فلاح به آقای شهرام کرمی ، سندعادی که شرح آن پیشتر بیان شده همچنان در یدآقای رضاآزاد فلاح قراردارد!!؟؟آقای شهرام کرمی به زعم خویش برای اینکه موکل را تحت فشار قراردهند و شاید بتوانند از این طریق رضایت موکل را در رابطه با دادنامه های کیفری کسب نماینداقدام به خرید صوری ملک موضوع دعوی نموده که نتیجه این تبانی طرح دعوی با عنوان جلب ثالث می باشدکه عدم ارتباط قانونی دادخواست جلب ثالث با دعوی اصلی پیشتربیان شده است .
با توجه به مطالب بیان شده واینکه با لحاظ قرار دادن بند 2مبایعه نامه تعهدی برای موکل ایجاد نمی کند( در بند6همین لایحه به اختصارشرح داده شد)اتخـاذ تصمیم شایسته در این خصوص نیز از ریاست محترم دادگاه درخواست می گردد.
باسپاس محمد رضـا بـوذری
وکیل خانم همایون دخت دارایی
دکتر علی صابری
3042 بازدید
1396/09/11
0 نظر
دیدگاه کاربران
;
;