کارنامه ی دادفری(165)
آموخته ها و اندوخته های یک دادفر
کارنامه ی دادفری(165)
علی صابری
|
سرپرست ارجمند و گرامی دادگاههای تجدیدنظر استان تهران
با درود و سپاس
درباره پرونده 140191920001101202 بشماره بایگانی 0100096 موضوع دادخواست نخستین خواهان ها در برابر خواندگان به خواسته ی خلع ید و قلع و قمع مستحدثات به ویژه دیوار احداثی، پیش نهاده شده در شعبه دوم دادگاههای عمومی حقوقی دادگستری لواسانات که در پایان دادرسی دادنامه 140191390006414249 مورخ 22/05/1401 به تاریخ 22/05/1401 دربردارنده ی حکم به رد دعوی صادر و اعلام شده و پس از ابلاغ در تاریخ 25/02/1401 اکنون در مهلت قانونی با پرداخت هزینه دادرسی مرحله پژوهش و پرداخت مالیات وکالت در این مرحله مورد اعتراض اکید و شدید است که با پیش نهادن این نوشتار پژوهش خواهانه رسیدگی دوباره و گسیختن دادنامه را به تاکید خواستاریم:
دادنامه دادگاه نادرست است. چه در انگاره ناممکن(فرض محال) هم اگر استدلال دادگاه را بپذیریم می بایست قرار صادر می شد نه حکم تا اعتبار امر قضاوت شده نیابد تا اگر خواندگان افزون بر دیوارکشی که خود گونه ای تصرف است کار دیگری کردند خلع ید ممکن باشد. در کنار این جنبه بسیار مهم درون حقوقی، این تصمیم پیامی برون حقوقی و فرا قانونی دارد هزینه تجدیدنظرخواهی نسبت به حکم را در بر دارد و این نومیدی را در پی می آورد که دعوی با نهاد انقلابی هراس آور است حتی برای نظام قضایی، دست کم غیرمستقیم موجب پا پس کشیدن مالک رسمی می شود و این زور و اجبار نامستقیم یعنی گریز قضایی و گریزاندن مردم از پیگیری حق و حقوق خویش، پس هتی ( پارسی درست این واژه چنین نگاشته می شود) اگر دادنامه درست باشد که نیست، قرار را شایسته است نه حکم .
در همین انگاره ناممکن بمانیم . باز اگر دادنامه درست است که صدالبته نیست و در بخش خلع ید پذیرش پذیر است. مگر نه آنکه کارشناس به صراحت و روشنی ساخت دیوار بتونی از سوی خواندگان را اعلام کرده و دقیق گفته که با این وصف دسترسی به ملک برای مالکین ممکن نیست پس چگونه قلع و قمع دیوار که مورد درخواست نیز بوده نادیده گرفته شده است و درباره آن سکوتی خودخواسته در حکم دادگاه موج می زند. دادرس فرهیخته دادگاه می داند این بخش را باید حکم به محکومیت می داده. پس سکوت کرده و به گونه ای کلی به ویژه با رویکرد به خلع ید چه آسان و اما ناروا از کنار این خواسته گذشته هیچ اظهارنظری تکرده است که این خود درخور درنگی بنیادین است.
خواندگان به روشنی در نشست دادرسی 23/03/1401 ساعت 10 صبح از پرسش و پاسخی که در صورتجلسه دادگاه مکتوب شده است تصرف را پذیرفته ولی آن را با اجازه ی رئیس کل ستاد مشترک اعلام کردند اقرار از این روشن تر؟ چرا و چگونه ورق برگشته و این دادنامه صادر شده ؟ جای بسی شگفتی است. یادمان هست که در حقوق انکار پس از اقرار که البته گفته هم نشده هتی اگر گفته شود نیز پذیرفتنی نیست !!
پس از اقرار صریح بود که دادگاه برای احراز متراژ تصرف و موقعیت آن و چگونگی عملی اش قرار کارشناسی صادر کرد. به عبارتی قرار قرینه صادر شد ونه ساده چرا که با اقرار خوانده اصل موضوع اثبات شده بود. افسوس که به ظاهر قدرت و نه حقانیت نهاد انقلابی چربید و چنین شد . دادخواهانمان که از پناه بردن به عدالت در برابر قدرت عمومی نومید شدند، اما ما دادفران به بی طرفی و نهراسیدن دادرسان دادگاه بالاتر بسیار خوش بینیم.
خواندگان بیان کردند که افزون بر اجازه رئیس کل ستاد مشترک که البته حق و اختیاری در این باره نداشته پشت گرم به تحویل ملک از اداره راه وشهرسازی هستند و این مربوط به هنگامی بوده که ملک ملی اعلام شده بود و اداره ی منابع طبیعی آن را به اداره راه و شهرسازی داده بود. اکنون که نظر ملی بودن گسیخته شده و ملک ( هر سه قطعه) مستثنیات اعلام شده روا بود نهاد انقلابی با ادعای شرع و عمل حاکمیتی خود با رضایت ملک را به صاحب و مالکش بازگرداند. مگر نه آنکه حرمت مال مسلم مثل حرمت خون اوست؟ آیا این را فقط برای ما می گویند که خودشان آن کار دیگر می کنند؟! چنین نکردند حتی پس از دادخواست و آگاهی از نارضایتی مالک نیز غصب شرعی برایشان بی معنی بود. از آن بدتر زورورزانه دادرسی را به چالش کشیدند. کشور شاید با کفر باقی بماند اما با ظلم هرگز، به ویژه اگر حس نا امنی از پناه بردن به دستگاه قضایی رواج یابد.
افزون بر همه اینها و مهم تر از آن اینکه برداشت دادگاه از ماده 309 قانون مدنی نادرست است. مگر نه آنکه استیلا بر حق غیر در حکم غصب است. و مگر نه آنکه غصب با خلع ید غاصب رفع می شود پس رد کردن دعوی خواهان ها بر پایه ماده پیش گفته چه معنایی دارد؟!
اگر نصب دیوار با بلوک بتونی و راه ندادن مردم به ملکشان تصرف و غصب نیست خواهشمندیم راهنمایی کنید چه چیز غصب است و تصرف چیست. به نظرتان منتظر بمانیم برج بسازند در زمین غصبی آن گاه خلع ید بخواهیم؟!
اگر خوانده صادق است و به واقع تصرف ندارد دیوار بتونی را بردارد تا دادخواهانمان (موکلین) وارد ملکشان شود. می بینیم که خوانده پشت گرم به نام رئیس ستاد مشترک و با یاری دادگاه نخستین محکم و استوار سر جایش ایستاده و مانند آب خوردن با در اختیار گرفتن ملک موروثی موکلین از مزایا و منافع ملک غصبی هوده می برد.
بر پایه ی اقرار خواندگان و گردآمدن عناصر لازم دعوی خلع ید و قلع و قمع مستحدثات به ویژه دیوار احداثی بتونی گسیختن دادنامه و تصمیم گیری شایسته، در بردارنده صدور حکم به شرح ستون خواسته دادخواست نخستین را اکیدا خواستاریم.
با سپاس دوباره
دادفران پژوهش خواهان
علی صابری-مهدی شیرخانی