یک ملک و هزار دادنامه(د)
یک ملک و هزار دادنامه
د) پیوست بخش جزایی( جعل، استفاده از سند مجعول، تصرف عدوانی)
علی صابری
1- بخش (ج) را بدون توضیح آوردم. کمتر مسئله داشت. تنها دادنامه های شعبه 26 دادگاه نخستین و شعبه 3 دادگاه تجدیدنظر از جهت محکومیت به پرداخت اجرت المثل بر مبنای سهم الارث و یا به صورت مشترک درخور چالش و داوری است. آن را به دست اهلش یعنی دکتر عباس میرشکاری سپردم تا در این راه گام نهد. کوشش کردم برای آنکه از یادها نرود چگونگی اجرای ماده 2 قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی پیشین ( ماده 3 کنونی ) را نیز نمایان سازم . در پایان دیدید که تنها به دلیل شیطنت آقای «واو» و شایعه پراکنی او و زیر پرسش بردن مالکیت دادخواهانم بود که جلب وی را خواستار شدیم و البته گوشه ی چشمی به حرکات دیگر بازماندگان نیز داشتیم. دیدید که بحثمان پول نبود و چون وعده دادند که دیگر مزاحمتی برای ملک و مالکانش ایجاد نکنند پی گرفت را چشم پوشیدیم.
2- سرآغاز ماجرای این ملک به پیش از انقلاب باز می گردد. همان هنگام نیز فروشنده از اجرای تعهد خویش سر باز می زند و خریدار دعوی الزام به تنظیم سند رسمی برپا میدارد(شادروان تقی کتابی). دادنامه ی شعبه 5 دادگاه شهرستان و تجدیدنظر آن در دادگاه استان که ناخواناست و همچنان تصمیم داریم با کمک محمدرضا بوذری آن را بازنویسی کنیم، به هر حال آن را در بخش (ه) خواهم آورد و بحث باقیمانده ی بهاء و خاطرات بویژه محمدرضا بوذری و گاه هم من و علی افشار که کاش دفتر یادداشت روزانه داشتیم و می دیدید سر پرداخت چند ده هزار تومان چه اندازه ما را بردند و آوردند. البته در مورد باقیمانده ی بهاء آهنگ نگاشتن مقاله دارم. شاید در شماره 14 سپهر عدالت چاپ شود اما کاووش علمی کجا و دردسرهای عملی کجا. خاطراتش در ذهنم کمرنگ شده و برگه های زیادی نیز در دست نیست . عمری بوده که بر ما گذشته و نه دستمزد دادفری و نه هیچ چیز دیگر جایش را پر نمی کند. اگر از نظر فیزیکی در فضا و زمان و مکان زندگی می کنیم از نظر حسی در یادها و خاطره ها زیست می کنیم. هر چه آن خاطره دورتر نیاز به یادداشت بیشتر.
3- اشاره ی کوچکی کردم که مجرم تصرف عدوانی و جعل که مجازاتش بسیار سبک بود دست بردار نبود و علیه علی افشار شکایت کرد و شیطنت دادفری برای نرسیدن ابلاغ به وی و جلبش در روز پیش از تعطیلی مبعث و البته که نگذاشتیم بازداشت شود . برگه های آن را ندارم اگر به دستم برسد خواهید خواند.
4- و البته اجرت المثل علیه سید مرتضی موسوی و رفت و برگشت بین شعبه ی 44 دادگاه نخستین و 18 دادگاه استان که چون هنوزم اجرا نشده پرونده پیش همکاران است. آن را هم در آینده خواهیم خواند.
5- اما بخش کیفری که دادنامه هایش را در بخش (ب) خوانده اید. به عبارتی برآیند را می دانید . روند و فرآیند را در این برگه ها خواهید خواند. خود به خود داوری نظام رسیدگی قضایی در ایران است و آسان گیری بر متخلف و فرار او از چنگال قانون و البته جامعه شناسی حقوقی البته نگارش به سبک خودمانی مان و اینکه کارآموزم آقای علیرضا بنی اسدی خواست در جلسه ی رسیدگی شعبه ی 23 دادگاه تجدیدنظر شرکت کند با این پندار که دادگاه علنی است که راهش ندادند. این خود موضوعی است درخور چالش فراوان که بر همه ی کارورزان گذشته است و همکارمان مرتضی کاویانی که آنچه را ما به نقل از متهم و در پرانتز در لایحه نگاشته بودیم اقرار به حقانیت دادخواهش تلقی کرد با اعتماد به نفس و ایستاد و داد سخن داد که دادرسان .... و رفتار مظلوم نمایانه ی متهم در جلسات رسیدگی هم در شعبه ی 22 و هم 23 تجدیدنظر، آنچنان رفتار می کرد که انگار امروز از روستایی دور افتاده آمده و کارگری زحمتکش است. به جای شاهدی که استشهادیه را امضاء کرده بود شاهدی دیگر می آورد و خیلی ساده می گفت چه فرق می کند اون نبود و کار داشت و شاهد دیگری داشتم او را آوردم. البته می بینید که با همین شگرد ساده دلانه ی ظاهری دادرسان دیوان عالی کشور را نرم کرده که دوبار اعاده دادرسی او را پذیرفته اند. خودتان بخوانید. تاریخ ها را بسنجید و ببینید گاه با چه شتابی ( یک هفته ای در شعبه ی 2 تشخیص) به درخواستش رسیدگی شده. راستش نوشته به شعبه ی 23 را از سر عصبانیت تندتر نوشته بودیم. هنگامی که با جناب بوذری آن را پیش از جلسه ی دادرسی بازخوانی کردیم پنداشتیم در خواب یا خلسه نوشته ایم. راست و درستش کردیم. خدا بیامرزد جناب منصوری را که از او خاطره بسیار داریم، بویژه جناب بوذری البته بیشتر در پرونده های دیگرش. رسیدگی به درازا کشید. در میان نوشتن پرونده را به مستشار داده، خود آرام نشست و البته گفته های گاه و بی گاه جناب جوادی که بیشتر برملاکننده ی دروغ بودن گواهی گواهان شد!!!!!!! از میان گواهی ها ناسازه های نویی را بیان می کردم که جناب منصوری برآشفت که دیگر کشف جدید بس است و پرونده به اندازه ی بسنده ناسازه دارد و البته شوخی مردانه ی رئیس شعبه پس از امضای صورتجلسه که جای گفتنش اینجا نیست اما همیشه در یادمان است و با هم تکرار می کنیم در جمع دوستانه و پرسش از طرفین که رسیدگی را چگونه دیدند و بویژه از متهم که آیا گواهی گواهانش به درستی شنیده شد؟! شاید برای آنکه متهم دوباره گواهی جدید نسازد و اعاده دادرسی را نخواهد یا دیوان نپذیرد تا بیش از این آبروی نظام قضایی نرود که چگونه متهمی به آسانی همه چیز را به بازی گرفته . داوری جامعه شناسیک با شما خوانندگان و چه کارگاه آموزشی رایگان و بی دردسری.
برای مشاهده محتویات پرونده کلیک کنید.