پی نوشتی بر یک دعوی به ظاهر ساده
آموخته ها و اندوخته های یک دادفر
پی نوشتی دیگر بر یک دعوی به ظاهر ساده با دادنامه ای بسیار پیچیده
علی صابری
با سپاس از دوستم مهدی شیرخانی.
1- پیش از این برایتان نوشته بودم گاه دعاوی بسیار ساده با چه سرنوشتی رو به رو می شوند. یک نفر ملک شما را تصرف می کند و چنین بینگاریم که شما به عنوان بازماندگان مالک که از یک نفر بیشتر هستید دادخواستی دهید برای خلع ید. دادگاه نخستین به بیراهه می رود و وارد خلع ید مشاعی می شود. تازه در آن موضوع نیز اشتباه قلم می زند و دعوی را رد می کند. دادگاه استان هم گرچه دادنامه را می گسلد اما با استدلال نادرستی پس از 4 سال کش و قوس دادگاه نخستین، تازه فهمیده است موضوع چیست و دادنامه ای درست صادر کرده. خودتان بخوانید و داوری کنید.
2- دوستم مهدی شیرخانی برایم گفت که دادرس او را فراخوانده و گفته که چه دادنامه ی عالی ای صادر کرده است! دادرس گفته که موضوع ساده است؛ خلع ید. او حتی به دادنامه ی دادگاه بالاتر ایراد گرفته است. شگفتا که دادرس همان هایی را گفته که ما در داوری نسبت به دادنامه نخستینش نوشتیم. هیچ کس نیست بپرسد این اندازه هنگامِ از بین رفته را چه کسی تدارک خواهد کرد؟! او همچنین دادنامه ای به مهدی نشان داده که موضوع آن ابطال سند رسمی و از این چیزها بوده و با کلی تعریف و تمجید از خود مدعی شده که بر اساس نظر سال 95 شورای نگهبان شاهکاری آفریده است (خدا بخیر کنید) و گله مند بوده که کارهای اداری و درگیری های روزمره نمی گذارد دادنامه هایش را منتشر کند و دیگران زحماتش را نمی بینند. وی از دادگاه بالاتر نیز نالیده است. به هرحال ما به جای همه ی این اشخاص، ارکان و نهادها این وظیفه را به عهده گرفته ایم که اینگونه شاهکارها را ! در اختیار جامعه ی حقوقی قرار دهیم. دادنامه ی نخست ایشان را بازخوانی کنید تا ببینیم ایشان چه اندازه درست می گویند. به هرحال چنین می پندارم که کمینه هوده ی این نوشتارها فراهم کردن امکان آسیب شناسی و البته آموزش غیرمستقیم و خیلی چیزهای دیگراست.
دکتر علی صابری
2395 بازدید
1396/11/23
0 نظر
دیدگاه کاربران
;
;