اندر ماجرای روزگار دادفران (4)
اندر ماجرای روزگار دادفران (4)
علی صابری
(چاپ شده در هفته نامه سپهرعدالت، سال شانزدهم، شماره پانزدهم، صفحات 109 و 110)
پیشکش به یاد و خاطره ی استاد محمدعلی اسلامی ندوشن که گرچه حقوق خواند اما پی دلدارش یعنی ادبیات رفت.
1- این بار فشرده می نویسم و کوتاه. آهنگ آن دارم که رفتار خودمان را به داوری بنشینم نه دادرسان را چه ، باور دارم دوسوی کار را باید باهم پیش برد. گاه از خودمان است بر خودمان. پس نه از سر ترس و نگرانی و آنچه به سر همکارمان در نظرآباد آمد و همچنان پی گرفته می شود و انگار جای شاکی و متهم عوض شده و نه بیم از تهدید و اتهامی که 24 آبان تلفنی از سوی آن ها شدم بلکه در راستای باورم رفتار دادفران را نیز در ترازوی سنجش قرار می دهم.
2- ماجرا به نشست دادرسی 8 آبان 96 در شعبه ی 38 دادگاههای حقوقی تهران باز می گردد. چیستی پرونده را در ستون آموخته ها و اندوخته های یک دادفر زیر عنوان "وجه التزام در حقوق ایران (9)" و پی نوشتی بر آن در سایت www.alisaberi.ir بخوانید. دادرس شکیبا و دقیق شعبه، نوشته ی 13 صفحه ای مرا خواندند و شاید این خوانش به اندازه ی یک نیمه ی بازی فوتبال به درازا کشید. هنگام دستور ثبت نوشته نیز درباره ی آنچه از من در مجله ی نقد رأی قوه قضائیه چاپ شده بود گفت و گو کردیم همراه با پرسش و چالش علمی. اما با آغاز نشست همه خاموش بودیم و دادرس نوشته را ورق می زد که در آن از بخش بندی تعهد به وسیله و نتیجه گفته بودم و کارکرد آن در وجه التزام. هرچند در گفت و گو مسیر عوض شد و به طرف شرط فعل و شرط نتیجه رفت و از استدلال من فاصله گرفت. دادرس گفت جدا از آنکه استدلال های مرا نمی پذیرد اما وجه التزام را مورد حکم قرار نمی دهد. چه، خریداران تعهد خود به پرداخت بها را انجام ندادند که ناگاه همکارم که کارآموز دادفری است و دادخواهش نیز همراهش بود با جمله ای کلیشه ای و کلید واژه هایی که گمان می کنم جز آن کمتر آموخته ایم گفت : ( تمام اظهارات کاملاً کذب است ). چیزی نگفتم اما دادرس گفت که اینها اظهارات برابرایستای خوانده نیست بلکه برگرفته های دادرس است. اینجا بود که همکارمان پا پس کشید و آرام گرفت و تا پایان دادرسی حتی از حق خود مبتنی بر اصل مسلم تقابلی بودن دادرسی (تناظر) هوده برنگرفت و نخواست نوشته ی مرا بخواند و پاسخ دهد.
3- صادقانه گفتم که تعهد انجام نشده ای مبنی بر پرداخت مابقی بها در کار نیست و دادرس را از آن راه برگرداندم. اینجا بود که دادرس در نپذیرفتن استدلال های من چیزهایی گفت و دادفر رو به رو یقین یافت که دادنامه به نفعش صادر خواهد شد. آن ترش رویی (تمام اظهارات کاملاً کذب است) پایان یافت و گرچه کرنشی در کار نبود اما ... . به نظرم می بایست بخش بندی فرهنگی استاد ندوشن را پاس داشت و به از بین بردن فرهنگ ترش رویی و کرنش اندیشید . ریشه ها را باید یافت و آسیب شناسی کرد. برگ ها را نیز باید در همین رفتارهای روزمره باز شناخت و خراب ها را خشکاند.
4- در نمایشگاه مطبوعات امسال همکار کوشایمان رامین وفاتبار در میزگردهایی که هفته نامه های نقش نو برگزار می کرد بحثی را با عنوان آینده حقوق خوانی در ایران پیش نهادند. دکتر حسن محسنی و دیگران چیزهایی خوبی گفتند که اکنون به خود اجازه نمی دهم وارد این پهنه شوم. تنها اشاره ای و آن اینکه از استثناها که بگذریم دانش آموزان میانه به پایین در دبیرستان علوم انسانی می خوانند، در دانشکده های حقوق پراکنده در کشور حقوق خوان می شوند، با پرسش های چهارگزینه ای کاروز و کارآموز دادفری و با کمترین آموزش رفتاری دادفر پایه یک دادگستری. برآیند آن می شود که اظهارات کذب و چیزهایی مانند این می شود کلیشه و کلیدواژه، بجا و نابجا بکار برده می شود و این می شود رویه ی ترش رویی فرهنگ چیره در همه جا از جمله نشست های دادرسی. فرهنگ کرنش نیز که جای خود را دارد.
5- یاد دوره ی کارآموزی خود می افتم و نوشته ای در پرونده ای که اگر آن را بیابم در اختیارتان قرار خواهم داد. تند و تیز بود و همکار برابرم سید حسین آل طعمه که بنظرم کارآموز دکتر صفایی بوده اند در پاسخ نوشتند که اگر با دادفر سرپرستم گفت وگو می کردم چنین نمی نوشتم. سپس تر فهمیدم حق با او بود و به نقش سرپرست در دوره ی کارآموزی بیشتر و بیشتر پی بردم. سرپرستم دکتر علی مصلحی دانشگاهی بود و آگاه اما دادفری نمی کرد. شاید اگر کارآموز بهمن کشاورز ، امیر حسین آبادی، ایرج اسماعیل پور، محمدرضا کامیار، یحیی جلیل وند، زنده یاد فریدون طوسی ، محمدعلی دادخواه و ... می شدم از همان جوانی پخته تر می نوشتم. از جلسات هفتگی دفاترشان و غیره هوده بر می گرفتم و ... . ببینیم این اندیشه خام را که دادفر سرپرست، نقشی در آموزش ندارد به کنار نهیم و منشور حقوق و تکالیف دو سویه ی سرپرست و کارآموز را جدی بگیریم و با فرهنگ گریز سرپرست و کارآموز از یکدیگر که ریشه های جامعه شناسیک هم دارد جدی مبارزه کنیم. آری، دادفری باید هزینه زندگی روزمره را تأمین کند اما صرفاً شغلی ساده نیست، پیچیدگی دارد و مرد راه می خواهد و آموزش در رفتار و گفتار و کردار و نوشتار.
دکتر علی صابری
2554 بازدید
1396/10/13
0 نظر
دیدگاه کاربران
;
;