پرونده(13)
کارنامه ی دادفری
پرونده (13)
ابطال و الزام تنظیم سند رسمی
علی صابری
پیشکش به حسین مشایخی و با سپاس از مصطفی کاظمی و حسن افضلی
1- درباره ی کار رایگانی و دلی بچه ها با یا بی مناسبت در پرونده ی دیگر سخن گفته ام و پرونده ی کنونی را شاهد گرفتم. به نظرم در پرونده ی علیرضا آزادی بود. آن را بشنوید بازگو نمی کنم. من نان و نمک خورده بودم و وظیفه ام بود. دوستانم به ویژه حسین کرایه ماشین هم از جیب دادند این همه دفعات . قدر معنوی هم ندیدند. یک جلسه ی شعبه 8 را نرفتم گفتند دیگران را خودت می روی برای مادرم وکیل می گیری. مریض بودم کار سنگین شورا هم بود. ما که نتیجه ی خوبی خود را دیدیم اما نمی دانم کمک گیرنده مثلاً آموزش هنری رایگان می دهد یا کار دیگری می کند تا خوبی گسترش یابد؟!
2-موضوع تکنیکی است. اقتصادی و مالی است گرچه اثر اجتماعی هم دارد و بین دو همسایه برخورد فیزیکی هم شد اما نکته ی تازه حقوقی ندارد. وقف و الزام و اشکالات ثبتی و قرار و حکم اینکه خودمان به دادنامه به نفعمان که قابل اجرا نمی بود اعتراض کردیم. همه اش تکنیک جنبه ی اجتماعی آن زیاد نیست تا خاطره بازی بخواهد. امر فرهنگی و اخلاقی وکیل رایگان را هم بیشتر توضیح نمی دهم می شود گله و کدورت. فقط یک نکته و آن اینکه دادرس روحانی شعبه 214 ده دقیقه یک ربعی دیرتر از زیارت عاشورا آمد. خودش میخواند در مجتمع مفتح. بابت ده دقیقه دیرتر آغاز شدن نشست دادرسی پوزش خواست. مسلمان معتقد یعنی این اصلا انسان یعنی این. بسنجید با رفتار زور ورزانه برخی ها. نکته ی پایانی آنکه مانند همیشه در پایان کار کسی می آید و می شود خامه ی روی کیک . آدم خوب فیلم. اینجا هم چنین شد در قرارداد مشارکت در ساخت طرفین که در پایان دعاوی تن بدان دادند. دوستی یکی دوباری همراهی کرده بود. نقش مصلح کل نشست بر تنش غافل از آنکه کیک پیش تر پخته شده و زحمتش را دیگران کشیده اند. زندگی این خانواده بویژه اقدس گنج که نان و نمک جلوی ما گذاشت و دوستم اصغر آقا درازدامن باد. خستگی های رفتن هزارباره به مجتمع مفتح من از ولنجک و حسین از افسریه نیز با تجدید بنای ملک و آسودگی اقدس گنج در رفت اما نقد قدرناشناسی ها و غیره به جای خود. کم و بیش گفتم و با خجالت. آسیب شناسی می خواهد روحیه ی طلبکاری از دنیا و انتقام ناکامی های خویش را با بارکردن کار و دوش دیگران گرفتن و خیلی چیزهای دیگر. سپاس
لازم است از ایرج سیف الهی پسرعموی اصغرآقا که اگر نبود کارهای اجرایی پیش نمی رفت سپاسگزار باشم. نیز محمدرضا بوذری هم لطفی داشتند برای حل مشکل.