پی نوشتی بر یک دعوی به ظاهر ساده
آموخته ها و اندوخته های یک دادفر
پی نوشتی بر یک دعوی به ظاهر ساده با دادنامه ای بسیار پیچیده
علی صابری
با سپاس از مهدی شیرخانی که دادنامه را به من سپرد.
1- دعوی به ظاهر ساده است. اگر قرار باشد در شرکت ما دادفران اینگونه پرونده ها را هم با برآیندی نامعلوم و هنگامی درازآهنگ دادفری کنند معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظار ما است. در پهنه ی مسئولیت مدنی حقوق داوری و ... که چیز زیادی نداریم. همین دعاوی الزام و خلع ید هم اگر به درازا کشد وای بر ما.
2- پس از گسیختن دادنامه، جلسه رسیدگی دادگاه نخستین هفته پیش برگزار شد. دادرسی که آن همه بر درستی دادنامه ی خود پافشاری کرده بود با دیدن دادگاه بالاتر از این رو به آن رو شده است. اما از بین رفتن زمان را چه کسی تدارک خواهد دید؟
3- موضوع ساده است. دعوی بین مالکین مشاع نیست تا ماده ی 43 اجرای احکام معنی داشته باشد. عده ای از مالکین برای نمونه 24 نفر از 25 نفر علیه کسی که هیچ مالکیتی برای عین یا منفعت ندارد، دادخواست خلع ید داده اند. بگذریم که پیش تر دادفر خوانده، مدعی خرید به گونه ی فروش شفاهی و مالکیت شد و دادخواست داد که رد شد و در این جلسه اشتباه ثبتی را طرح کرد. دادنامه تجدیدنظر را ببینید. از جهت برآیند درست است اما از نظر شکل استقلال و رفتن به راه مالکیت مشاعی و ماده 43 نادرست می نماید و ممکن است در فرآیند دادرسی ایجاد اشکال کند. این هم سرنوشت پرونده های چنین ساده در دادگاه های ما. ممکن است بپرسید چرا همه ی مالکین دادخواست نداده اند. به هردلیل حتی اگر بینگاریم که دادفر خواهان ها از سوی آن مالک نیز اختیار داشته اما نامش در نگارش دادخواست از قلم افتاده ( که به ظاهر چنین است)، حتی اگر دادفر یا کادر دفتری او را از برای چنین اشتباه غیرعمدی نکوهش و سرزنش کنیم، باز هم دادنامه نخستین چه از نظر نتیجه و چه استدلال در نپذیرفتن دعوی خلع ید و نیز دادنامه ی دادگاه استان از جهت استدلال در تلقی موضوع به عنوان بحث مالکیت مشاعی و ماده ی 43 قانون اجرای احکام مدنی، ناروا و ناپسند و نادرست می نماید و درخور استواری نیست. از نظر جامعه شناسی حقوقی و آسیب شناسی، موضوع درخور درنگ است که چرا و چگونه چنین دادنامه هایی صادر می شوند و راه برون رفت از آن ها چیست؟
دکتر علی صابری
3225 بازدید
1396/09/26
0 نظر
دیدگاه کاربران
;
;