سنجش رهایی بخش (20)
آموخته ها و اندوخته های یک دادفر
سنجش رهایی بخش (20)
علی صابری
همکاران گرامی ترجیح می دهم بدون هیچگونه اظهارنظری نوشته ی همکارمان و کارآموز پیشین دفتر که مقاله نویس فعال و نویسنده دقیقی است را بخوانید و خودتان اظهارنظر کنید. گرچه همواره کوشیده ام با بی طرفی منصف باشم اما چون نگارنده ی یادداشت کارآموز پیشینم است چه با او موافقت کنم چه حتی مخالفت برچسب برون رفت از بی طرفی می خورم و به جای نقد نوشته مرا و و رابطه با کارآموزانم را به سنجش خواهند نشست. پس هیچ نمی گویم. دوستان دفتر و دیگر همکاران نظر مرتضی قیصری را به داوری بنشینید لطفاً.
غلام ان کلماتم که اتش انگیزد
نه اب سرد زند سخن بر اتش تیز
«حلقه گمشده در نهاد دادسرای انتظامی وکلا»
مرتضی قیصری
وکیل پایه یک دادگستری
نقد سازنده همواره تکامل بخش نقایص سازمانی است و چه خوب است زمانی که نقد توسط افراد درون سازمان صورت پذیرد که ناملایمات و بی عدالتی ها را بیشتر در قالب نقص و نقض لمس کرده اند.
روی سخنم دادسرای به اصطلاح انتظامی وکلا است نهادی که برای تامین استقلال ظاهری کانون در برابر قوای معارض ،ابتدایی ترین حقوق وکیل و اصول دادرسی را رعایت نمیکند
و چون نیاز به اعلام امار عمکلرد برایش مهمتر از رضایت وکلا است ترجیح میدهد نقدها را هم نادیده بگیرد.
در قلب کانون وکلا دادگستری نهادی قانونی است که وجود ان بسیار مفید اما عملکرد بانیان ان تالی فاسد است.
درک این موضوع برای من بسیار سخت است که چگونه وکلایی به عنوان دادیار دادسرا انتخاب میشوند که صرفا رزومه انها تایید شده؟ایا صرف ارتباط و اشنایی با اعضای هیات مدیره میتواند معیار انتخاب باشد!؟ایا نباید معیار صلاحیت این افراد بصورت تخصصی تر بررسی شود؟ ایا نباید دوره های کاراموزی و عملی برای دادیاران برگزار گردد؟
در نهادی که خود ادعای شایسته سالاری دارد ایا سطح تسلط افراد بر مسایل انتظامی نباید سنجیده شود؟!
چگونه شعار حفظ حرمت وکلا در مراجع قضایی را میدهیم اما نحوه عملکردمان در خانه خودمان شان وکیل را پایین می اورد.
یک مقایسه ساده بین دادسرای عالی انتظامی قضات و دادسرای انتظامی کانون وکلا بخوبی نشان دهنده عملکرد ناصحیح دادسرای کانون می باشد
در دادسرای عالی انتظامی قضات ،قوه قضاییه انقدر به قاضی خود احترام میگذارد که ابتدا اجازه طرح شکایت علیه یک قاضی را به سهولت نمیدهد و تاجایی که ممکن است با وضع قواعد سختگیرانه حمایت همه جانبه خود را از قاضی نشان میدهد.
اگر قاضی و وکیل دارای شان یکسانی هستند پس کانون وکلا هم باید مکانیزم طرح شکایت انتظامی علیه وکیل را بسیار سختگیرانه کند.
وکلا از جوانب بسیاری در پرونده های خود و در ارتباط با مراجع قضایی احساس حقارت میکنند و فشار و استرس را تماما تحمل مینمایند و پس از پایان پرونده حالا باید منتظر این باشند که موکل و غیر موکل از انها به هر دلیلی شکایت کند و خواهان حق الوکاله پرداختی گردد!!
دادسرای کانون وکلا هم که بسیار ابتدایی عمل کرده و با ثبت به سهولت شکایت بر موج فشارها بر وکیل اضافه میکند حتی شکایت اشخاص غیر ذینفع و فاقد سمت را هم میپذیرد و ابتدایی ترین اصول نفع،سمت و اهلیت را هم نادیده میگیرد و شروع به رسیدگی و وارد کردن بار روانی بر وکیل میکند و موجبات اخاذی افراد مختلف را از وکلا فراهم میکنداین ها همه و همه تالی فاسد است و
شاید تفاوت یک دادسرای عالی انتظامی بایک دادسرای دانی و تکامل نیافته انتظامی همین باشد که شان واقعی و حمایت واقعی در عالی رعایت میگردد اما در دانی خیر.
در واقع نواقص رسیدگی،عدم رعایت عدالت،تفحص های خارج از موارد انتظامی ،سهولت بیش از حد در ثبت شکایت توسط افراد مختلف،ذهنیت قضایی و جرمشناسانه در دادیارها،تلاش برای محکومیت همکار وکیل حتی با اعلام ایرادات سربرگ!!عدم توجه به مرور زمان در ثبت شکایات و حتی رسیدگی به ان،ابلاغ اوراق شکایات به نشانی محل سکونت وکیل به جای نشانی دفتر که این موضوع میتواند مشکلات خانوادگی ایجاد کند و نتایج جبران ناپذیر بوجود اورد.
ایا نهاد نظارتی و عالی تری وجود دارد تا بتوان تخلفات دادیاران انتظامی را پیگیری کرد؟
اقایان همواره در تلاش هستند مشارک در انتخابات هیات مدیره های کانون مشارکتی حداکثری باشد اما این امر به دلیل وضعیت دادسرای انتظامی کانون کاهش یافته است زیرا وکلا حمایتی نمیبینند که حامی نهاد خود باشند.
و صدها ایراد دیگر که میتوان در یک کلمه خلاصه کرد(عدم شایسته سالاری) همان حلقه گمشده در دادسرای انتظامی کانون وکلا است که اگر اصلاح نگردد فساد ان استقلال ظاهری کانون را از بین خواهد برد.امیدوارم مدیران کانون به این موضوع توجه ویژه کنند و جریان بوجود امده را شناسایی و اصلاح واقعی اعمال کنند.
دکتر علی صابری
1629 بازدید
1398/03/04
1 نظر
دیدگاه کاربران
;
;