کارنامه دادفری 544
به نام خدا دادرسان ارجمند و گرامی شعبه 68 دادگاههای تجدیدنظر استان تهران با درود و سپاس درباره پرونده 140291920009713929 بشماره بایگانی 0300125 برای نشست دادرسی یکشنبه ۱۳ آبان ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۰ صبح به آگاهی میرسانم: همگان میدانند دادرس را همپایه پارسی قاضی به کار میگیرم و بخشبندیهای اداری را در نظر ندارم پارسی گرا هستم و آن اندازه نوشتهام که این گونه کاربرد به تواتر عرفی رسیده و معنی مورد نظرم را آسان به ذهن متبادر میکند. ۲- اصیل پرونده هستم و امکان ثبت نوشته از حساب کاربری خود را نداشتم برای برداشته شدن بار زحمت رفتن به دفتر خدمات از دوستم که در این پرونده دادفرم (وکیل) نیز هستند جناب آقای شیرخانی خواهش کردم از حساب کاربری ایشان هوده برم مسئولیت نوشته با من است پژوهش خواه نیز نه هنگام شکایت نخستین و نه پژوهش خواهی دفتر خدمات نرفت و نوشته هایش دستی ثبت شد برابری دو ور پرونده ایجاب میکند من نیز یک بار هم که شده دفتر خدمات نروم. ۳- میدانم که شعبه شما ویژه رسیدگی به جرائم دانه درشتهای اقتصادی است برای کار علمی و بحث درباره اقرار دادنامهای از شما پیوست نوشته خویش کرده بودم، بخت یار بودم که پرونده پیش شما آمد اما پوزش که شکایت برای هیچ است و موضوع بیگناهی روشن، شاید نشست دادرسی را برای نزدیکی دلها برگزار میکنید برای آموزش غیر مستقیم تاب آوری و شکیبایی به دادرسان جوانتر هرچه هست خیر است و البته پوزش که وقت و کارمایه شما صرف رسیدگی به شکایت برای هیچ میشود. ۴- اما به نشست نمیآیم چرا که مراسم چهلمین روز درگذشت پدربزرگم آن خیر نیک اندیش حاج غلامرضا صابری در تفرش شهر بزرگان خوشنویسی، موسیقی و ادبیات، شهر امیرکبیر و قائم مقام و... برگزار میشود اگر جلب هم بالای سرم بود با دستبند و پابند هم شده میرفتم، در اخطار دادگاه نیز ضرورت و الزامی برای حضورم نیامده در ناممکنترین انگاره اگر بخواهید پس از نشست برای قرار تامین احتمالی خواهم آمد، دادفری نامور و در دسترس هستم در انگاره محال محکومیت نیز قول شرف میدهم برای تحمل مجازات مراجعه کنم. ۵- دچار بیماری کلیوی هستم و بر پایه مدارک پزشکی ۲۳ مهر ماه بیمارستان سلامت فردا و ۹ آبان ماه بیمارستان پارس بستری موقت بودم پس حضور در نشست برایم آسان نخواهد بود، نیازی بدان هم نیست. ۶- ۸ سال پیش درگیر سرطان گوارش بودم با پروردگار پیمان بستم در صورتی به زندگی برگردانده شوم که بتوانم به مردم خدمت کنم، توصیه اکید پزشکی گوشه نشینی است و صد بار پوزش که مگر در صورت ضرورت امکانی برای رسیدن خدمتتان ندارم به حاشیه رفتنها برایم فشار روانیست که بسیار آسیبزاست و نشست دادگاه نخستین نیز با وجود درایت و تدبیر دادرس دادگاه کمی آزارم داد. به هر حال هزاران بار پوزش که نمیتوانم بیایم. ۷- با بخشبندی حرفهای کار، امور حکمی را جناب آقای دکتر مصطفی کاظمی و امور موضوعی را جناب آقای مهدی شیرخانی که هر دو افزون بر پذیرش وکالت حکم برادران عزیزم را دارند، مفصل توضیح خواهند داد. ۸- پدافند (دفاع) ام درباره نقد چنان قوی و قانونی بود که دیگر شاکی پرونده دادرس فرهیخته جناب آقای دکتر یونس راجی قانع شده و پژوهش خواهی نکردند، خودتان داوری کنید. ۹- همه آنچه را در کتب فلسفه حقوق درباره تفسیر خوانده بودم بازخوانی کردم شکایت سبب خیر شد سپاس، بخشبندی پژوهشخواه از انواع تفسیر را هیچ جا ندیدم امیدوارم توضیح دهند و یاد بگیرم. ۱۰- پژوهش خواه مجازات مرا میخواهد تا مانند گذشته نشود نمیدانم کی، کجا و چگونه چیزی رخ داده که موجب تجری من شده، دادفرانم به تاکید توضیح خواهند داد، همکاری کنید تا شاکی دلیل بیاورد اگر پایداری در پرونده خونهای آلوده، نشستهای علمی، کوشش در مجله نقد رای قوه برگزیده شدن از سوی مردم تهران در شورای شهر تجری ست؟ بدین تجری ها میبالم و افتخار میکنم مجازاتم شوم باز هم پی خواهم گرفت و اگر تجری دیگر در کار است شاکی بگوید و دلیل بیاورد وگرنه که افترا زده و ... ۱۱- شما را به خدا نیابت 1402/12/13 را ببینید و در انجام تکلیف قانونی خویش جدا از اعلام با یا بیگناهی من تخلف را به دادسرای انتظامی گزارش کنید دادفرانم در نشست بر این موضوع پافشاری خواهند کرد. ۱۲- گفتم که حاشیه آزارم میدهد و گفتم که دادفرانم بر امور موضوعی و حکمی چیره هستند پرسشهای شاکی درباره منشأ اطلاع و نسبت دادن ارتداد و... و اگرچه حاشیهای ست و نامرتبط با پرونده، جدی و روشن پاسخ خواهند گفت. ۱۳- جرم و گناهی نکردم و اعمالم مصداق آن شعر شاملوست که گفت: در اینجا چار زندان است...جرم این است جرم این است از مجازات نمیهراسم؛ و باز به قول شاملو: هراس من از مردن در سرزمینی است که... و باز به قول شاملو: نواله ناگزیر را گردن کج نمیکنم. ۱۴- گفتگوی علمی وکیلم که بخش امور حکمی را به عهده دارد با دادرس دادگاه نخستین آرام بود. روشن، آموزاننده، منطقی، عادلانه و منصفانه افزون بر خودم این دو نیز شاگرد دکتر آزمایش بودهاند و خوب درس حقوق و اخلاق را فرا گرفتهاند. ۱۵- برخلاف گفتههای شاکی اهل نمایش نیستم از ۱۷ سالگی که با رتبه برتر وارد دانشگاه شدم در مطبوعات حضوری فعال داشتم کم نیاز مادی و بینیاز معنوی هستم و منطقه کوچک لواسان آن سوی کوهها جایی برای نمایش ام نیست دیگران خود دانند. ۱۶- به ظاهر پژوهش خواه از تعاریف ام در مورد دیگر دادرسان حتی دادرسان بخش رودبار قصران که یکی از ایشان دکتر مهدی کاظمی دوست صمیمی وی است برآشفته میشود "نه" گفتنهایم را به خشونت و غیره برنمیتابد یادمان باشد برای یک از صدها نمونه همین دکتر مهدی کاظمی درباره تغییر کاربری در باستی لواسان که من وکیلش بودم مقاله نوشته و نظرم را به چالش کشیده در کانالم کار کردم و جالبتر آنکه خود دکتر کاظمی همچنان چشم به راه پاسخ علمی من است. اینها کجا و این شکایت برای هیچ، کجا؟ خودتان داوری کنید. ۱۷- جالب است. بسته شنیداری موضوع شکایت (سهشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۲) با نقد دادنامه میثم حسینپور آغاز میشود آن وقت شاکی مدعیست من پی معروف کردن حسینپور هستم، میثم حسینپور که به روایت دوست و دشمن جیب اش دوخته و کمربندش محکم بسته است، خادم افتخاری آستان قدس است. کشتن برای هیچ را برای آزادی زندانی نوشته، با استدلال، خبرنگاری را در کرج تبرئه کرده و به مجازات جایگزین باور دارد پس خودش خوشنام است و نیازی به من و مانند من ندارد در این دنیا مردم و در آن دنیا خدا بهترین داور است. ۱۸- گفته بسیار است اما پند شمس تبریزی را به گوش میگیرم و برای پرهیز از آن که نوشته هفتاد من کاغذ نشود آن هم برای هیچ، با پافشاری بر لزوم توجه به نیابت 1402/12/13 و بهرهبرداری قضایی از آن که ببینید چه رخ داده و با وکیل این میکنند، با مردم چهها و اینکه تدارک زیان وارد شده معنوی به خویش را در هر دو دنیا پی خواهم گرفت، رد پژوهش و استواری دادنامه را خواستارم با این یادآوری که نوشته شاکی در همین پرونده را ببینید جایی که خواسته موضوع ۲۱ آذر ماه تعریف کند هیچ لزومی نداشته ناسزای کشدار بیاورد که آورده، نه آن نیابت در شأن دستگاه قضاست و نه این چنین نگاشته، در کنار پوزش خواهی برای نیامدنم برای این دو امر نیز به عنوان عضو جامعه حقوقی شرمگین و خجالت زدهام مردم عادی چه داوری درباره اینگونه رفتار، گفتار و کردار خواهند داشت، به قول شادروان کشاورز خدا میداند. با سپاسی دوباره علی صابری |