ریزیادها (55)
آموخته ها و اندوخته های یک دادفر
ریزیادها (55)
علی صابری
استاد ارجمند جناب آقای دکتر عیسی امینی
رئیس گرامی هیأت مدیره کانون وکلای دادگستری مرکز، دوره ی سی، سال نخست
با درود و سپاس
پیرو نوشته های پیشین خود درباره درخواست پروانه دادفری (وکالت) از سوی درخواست کنندگان دربرگرفته بندهای گوناگون ( الف تا د) و پیرو تازه ترین آگهی آمده در سامانه الکترونیکی کانون، با یادآوری آنکه این موضوع اگر به واقع مهم است و اگر حقیقتاً اظهارنظر همکاران به ویژه درباره دادرسان و مدیران دفاتر دادگاه ها تأثیر عملی مستقیم بر دادن یا ندادن پروانه دارد و اگر نهادن آگهی در سامانه صوری نیست و قانون این اجازه را می دهد که کانون به گونه ی کارا دخالت کند، شایسته است در دوره مدیریت شما با رویکردی تازه اظهارنظر همکاران در شکایات فشرده نشده و مهلت اظهارنظر نیز به چند روز پس از نهادن آگهی فروکاسته نشود. بلکه چنانکه پیش از این نیز پیشنهاد کرده ام و کسی گوش نداده نظام جامعی طراحی شود تا دادرسان در طول خدمت مورد سنجش دادفران قرار گرفته، تصمیماتشان اعم از دستور و دادنامه را همگان ببینند. تا به هنگام درخواست پروانه آسان تر بتوان درستی یا نادرستی رفتارشان را سنجید. نیز این فرصت خواهد بود که در درازنای زمان خوب و بد بخش بندی شوند. به امید گام نهادن در چنین راهی و با یادآوری آنکه در کنار شکایاتم از دادرسان که از چگونگی رسیدگی به دادنامه ها در کانون یه هیچ وجه راضی نبوده و نیستم و آن اندازه نام برده ام – که نیاز به بازگو کردن نیست – قدرشناسی خویش را نسبت به برخی دادرسان و مدیران دفاتر را نیز بیان کرده ام، اما شوربختانه تنها شکایات درست رسیدگی نشده ام نامور شده است این بار در مورد درخواست کنندگان پروانه نظر خویش را اعلام می کنم:
1- سرکار خانم عصمت استیری که اگر درست به یاد داشته باشم دانش آموخته ی دانشکده خودمان است و هم در مجتمع شهید بهشتی و هم شهید مفتح برخوردی مناسب با دادفران داشته اند. ورودشان به پهنه دادفری را باید خوش آمد گفت.
2- آقای فرشاد رحیمی که برخوردی رودررو با ایشان نداشته ام اما در سال 88 که به نظرم معاون دادگاه تجدیدنظر استان بودند، در استواری مبانی دادنامه های صادر شده دکتر امرایی فرد در پرونده خون های آلوده نقشی بسزا داشتند. افسوس که دادرس دادگاه تجدیدنظر رسول دوبحری صحبت های فرشاد رحیمی و پیگیری مسعود امرایی فرد را به جای تلقی آن به عنوان گفت و گوی علمی با ذهنیتی تنگ نظرانه و شاید سنجش با خود ( قیاس به نفس ) پیوند دادفر و دادرس دانست و چهره مالی بدان داد و چنان کرد که نباید می کرد. هنگام شکایتم از رسول دوبحری با تکیه بر گفته مستند محمدرضا غنچه موضوع را شرح دادم. به هر حال کوشش فرشاد رحیمی درخور آفرین است و با آنکه حتی یک بار چیزی در این باره به ایشان نگفتم و در برابر چیزی نخواستم، اما اینجا جایش است که او و دیگران بدانند برخورد علمی و رفتار سنجیده با مردم و به ویژه دادفران تاوان نیک خود را جای خود خواهد داشت. از آنها نیستم که تا دادرسی، مقام دارد بروم و کرنش کنم و دادنامه بخواهم. اما نیکی ها و بدی ها را فراموش نمی کنم و وا می نهم به هنگام درخواست پروانه. افسوس که تا کنون این جایگاه درست برجای خویش استوار نشد اما امید که با حضور شما و دکتر کوشا که در اجلاس اتحادیه نیز در این باره با ایشان گفت و گو کردم و پس از شوخی آنکه به شکایت از دادرسان خون های آلوده نامور شده ام، جدی قرار گذاشتیم نظام جامع را پی بریزیم تا از این پس گفته هایمان در فرآیندی مناسب و شایسته به برآیند برسد.
3- آقای مدد شیرزاد، پرونده معاضدتی در شعبه 17 مجتمع شهید بهشتی نزد ایشان داشتم. برخورد خوبی دارند. از نظر علمی دادنامه ای از نامبرده به هنگام دادرسی در دادگاه نخستین را در سامانه خویش نهاده ام. نیز به هنگام دادرسی در شعبه 59 دادگاه استان دادنامه ای از ایشان را به سنجش نشستم که چاپ نیز شده است ( آونگ میان عرف و قانون). ایشان را کسی شایسته می دانم.
4- جناب آقای طباطبائی که در زمان ریاستشان در مجتمع شهید بهشتی کمک زیادی به پرونده خون های آلوده کردند و مانند جناب دانش آرا نبودند که مرا به دفترش راهم ندهند. ریز کمک های آقای طباطبائی را درست به یاد ندارم اما دادخواهانم (موکلین) از ایشان راضی بودند.
5- جناب حیدری قاسمی، روحانی گرامی که بر چند مجتمع قضایی ریاست کردند هنگامی که کارآموز بودم و به تحریک دیگران کمی ناپخته رفتار می کردم، در مجتمع شهید بهشتی یک بار خدمتشان رسیدم و با شکیبایی گفته هایم را شنیدند. اینجا جایش نیست که به جوانان سفارش کنم چه اندازه دادفر سرپرست نقشی بسزا در سرنوشت کارآموزان دارد و می تواند او را از بیراهه رفتن در رفتار و کردار نجات دهد.
با دوباره گویی سپاس
علی صابری
وکیل پایه یک دادگستری
عضو کانون وکلای دادگستری مرکز